زيارت قبور در منابع اهل سنت

مقدمه

زيارت يك موضوع اخلاقى انسانى رايج در ميان همه بشريت است، پسر به زيارت پدر و مادر، برادر به زيارت برادر، همسايه به زيارت همسايه و کوچکترها به زیارت بزرگترها و نیز زندگان به زيارت مردگان مدفون در گورستانها مىروند و مسلمانان در کنار گورهای مردگان خود حضور پیدا کرده و آیاتی از قران را برای شادی روحشان تلاوت نموده و برای آنان دعا و از خدا برای آنان درخواست آمرزش می کنند،

زیارت قبور در آیین اسلام با توجه به ادله نقلیه مورد امضا قرار گرفته و مشروعیت یافته است، تا آنجا که صحابه نیز با تبعیت از پیامبر (ص) به ان پایبند  بوده اند.

در مقابل، برخی از مدعیان تسنن که معروف به سلفیون و وهابیون هستند زیارت مردگان را نا مشروع و شرک می دانند، در حالی که اگر زيارت شرك باشد همه بشريت و همه مسلمانان جز معدودی از سلفیون – مشرك خواهند بود، بلکه بزرگان دین و شریعت نیز به شرک متهم می شوند!

در حالی که با مطالعه در آیاتی از قران و روایات و سیره پیشوایان دینی و مذهبی مشروعیت و استحباب زیارت قبور به ویژه زیارت قبر مقدس پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله و دیگر بزرگان دین ثابت و روشن می شود که زیارت امری مشروع و مستحب و دارای آثار معنوی برای زایر و مزور است.

واژه شناسی

«زيارت» در لغت به معناى قصد كردن و در اصطلاح عرف قصد كردنِ «مَزُور» به خاطر احترام و تعظيم او و مأنوس شدن با او است و «مَزُور»؛ يعنى كسى كه او را زيارت مىكنند و «مَزار»؛ به معناى مكان زيارت است». (طُرَيحى، مجمع البحرين، ۱۳۷۵ ش، ج ۳، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰( و در فارسى به معناى ديدار كردن و بازدید کردن است (معین، فرهنگ فارسی، ۱۳۶۳ ش، ج ۲، ص ۱۷۶۷)، جز اینکه حضور و دیدار و بازدید گاهی با زندگان و گاهی با مردگان به صورت حضور پیدا کردن در کنار گورهایشان حاصل می گردد. .

ارزش زیارت قبور

در ارزش و فضيلت زيارت قبور در منابع شيعه، احاديث فراوان وارد شده و براى زيارت قبور پيامبران به ويژه قبر مقدس پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام زیارتنامه ها و دعاهايى از آنان (علیهم السلام) وارد شده است، چنانكه:

امام محمد باقر علیه السلام فرمود: «کسی که از خانه خود زیارت قبر امام واجب الاطاعه را قصد کند،  و یک درهم برای آن هزینه نماید، خدا برای او هفتاد هزار حسنه نوشته و هفتاد هزار گناه را از او محو می گرداند…». [مجلسی، محمد باقر، ۱۴۰۳، ج ۹۷، ص ۱۳۴ ح ۳۴].[۱]

امام رضا علیه السلام نیز فرمود: «برای هر امامی پیمانی بر گردن شیعه او است، و وفای کامل به پیمان و ادا کردن خوب آن زیارت قبور انان است، پس کسی که با میل آنان را زیارت کند آنان در روز رستاخیز شفیعان او خواهند بود». [مفید، ۱۴۱۲، ص ۲۰۱ ح۱].[۲]

بر اين اساس اگر كسى اولياى الهى را در زمان حياتشان و يا پس از رحلتشان گورهایشان را زيارت كند، یعنی در کنار گورهایشان حضور پیدا کرده و آیاتی از قران را برای شادی روحشان تلاوت نماید و یا بر انان سلام بدهد و برایشان در پیشگاه خدا دعای خیر داشته باشد اگر از اين جهت باشد كه آنان اولياى الهىاندزيارت آنان و نیز زيارت قبور آنان از ارزش معنوی و آخرتی فراوانی برخوردار است.

نوع علماى اهل سنّت نيز در ارزش زيارت قبور صالحان تا اندازهاى عقيده شيعه را دارند و فراوان مشاهده مىشود كه اهل سنّت به زيارت قبور صالحان مىروند، چنانکه برای قبور انان ساختمان سقف دار درست کرده اند.

ولى سلفيون مدعى تسنّن، زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله و صالحان را مورد انتقاد قرار داده و آن را شرك مىدانند، (ر.ك: صلابی، فكر الخوارج والشيعه، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۹۱، نقل از ابن تيميه، منهاج السنّه، ج ۲، ص ۱۲۴].

 اين تكفيريه در ضمن عناوينى که در ادامه ملاحظه می نمایید مورد بررسى قرار گرفته و به آن پاسخ داده شده است، ولی پیش از آن لازم به یادآوری است، كه انديشه نادرست وهابيون مخصوص گروهى ناچيز از علماى منتسب به اهل سنّت است كه از جايگاه علمى مناسبى برخوردار نيستند و در برخى از امور اعتقادى انديشهاى انحرافی جدا از انديشه اكثريت اهل سنّت و اسلام را دارند و به سبب مخالفت با اعتقادات اصيل اسلام و شرک خواندن آنها از يك سو به تحريف معارف صحیح اسلام و قرآن مىپردازند و از سوى ديگر بر طبل اختلاف و تفرقه در ميان مسلمانان مىكوبند، وگرنه اكثريت مطلق اهل سنّت، همانند شيعه به زيارت قبور معتقدند و در مدينه قبر مقدس پيامبر صلی الله علیه وآله و مزار امامان معصوم علیهم السلام را به عنوان اهل بيت و نيز قبور شهيدان صدر اسلام همانند شهيدان مدفون در قبرستان بقيع و أُحُد و قبور بزرگان مذهبی خود را زيارت مىكنند.

زيارت در طول توحيد

آرى در يك صورت زيارت شرك مىشود و آن اينكه در برابر توحيد و اعتقاد به يكتايى خدا قرار گرفته و زاير براى مزور اصالت و اهميتى در عرض خداوند قائل شود و با این اعتقاد از او درخواست حاجت کند، ولی اينگونه زيارت مذموم به زیارت مردگان اختصاص ندارد، بلکه گاهى با زيارت و ديدار ستمگران با تأييد ستمگرى آنان در زمان حياتشان نيز تحقق پيدا مىكند، چنانكه ممكن است در برخى از جوامع عقب مانده به اندازهاى به مزور اهميت داده شود كه زاير اعتقاد پيدا كند آن مزور بدون ارتباط با خدا و استقلالا در حد خدا مىتواند براى زاير كارى انجام بدهد و در نظام طبيعت تصرّف كند، اينگونه زيارتها به یقین شرك به خداوند و حرام است و با اعتقاد به توحيد و يكتايى خدا سازگار نيست؛ ولى اگر زاير براى مزور در برابر خدا اصالت قائل نشود، بلكه ارزش و اعتبار مَزُور را به سبب ارتباط عمیق و محکم او با خدا و با اذن خدا بداند، نه تنها زيارت و توسل به صاحب قبر شرك نيست، بلكه هماهنگ با توحيد است.

زيارت در مذهب شيعه دوازده امامى از نوع معقول، مشروع و صحيح آن است، شيعه از اين جهت به زيارت قبر شريف پيامبر صلی الله علیه وآله و قبور امامان معصوم علیهم السلام و صالحان مىرود كه آنان را از مقرَّبان درگاه خدا دانسته و ارزش آنان را به خاطر ارتباط وثیق آنان با خدا مىداند، اين روشچنانكه در ادامه مىخوانيدروش شخص پيامبر صلی الله علیه وآله و فاطمه علیها السلام و برخى از اصحاب پيامبر صلی الله علیه وآله نسبت به قبور مسلمانان بقيع و شهيدان اُحُد بوده است.

زيارت در قرآن و سنت

نه تنها هيچگونه دليلى از قرآن و روايات صحيح از پيامبر صلی الله علیه وآله بر حرمت زيارت قبور وارد نشده است، بلكه برخى از آيات قرآن و روايات بر سيره عملى پيامبر صلی الله علیه وآله بر زيارت قبور مردگان، به ويژه قبور شهيدان، دلالت دارد:

  1. خداوند در مورد زيارت قبور منافقان به پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «و بر هيچ يك از آنان كه بميرد نماز نخوان و بر گور او نايست». [التوبه: ۸۴].[۳]

اين آيه بيانگر سيره پيامبر صلی الله علیه وآله بر رفتن به گورستانها براى زيارت قبور مؤمنان است، وگرنه نهى از آن در مورد قبور خصوص منافقان معنا نداشت، افزون بر اينكه اختصاص نهی از قیام بر گورهای منافقان گواه بر جواز آن در مورد مسلمانان غير منافق است، چون مقصود از قيام تنها ايستادن بر روى قبرها نيست، بلكه مقصود زیارت آنان با ايستادن بر سر گور انان براى سلام دادن و خواندن آيات قرآن و دعا در حق صاحبان قبور است.

چنانکه علامه طباطبائی (ره) در ذیل آیه نوشته است: «در این آیه إشاره است به اینکه پیامبر (ص) بر گورهای مسلمانان نماز می خواند و برای دعا بر روی گورهایشان می ایستاد» [طباطبائی، ۱۴۱۷، ج ۹، ص ۳۹۰].

  1. خداوند به پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «اگر آنان هنگامى كه با گناه به خود ستم روا داشتند نزد تو بيايند و استغفار كنند و پيامبر براى آنان استغفار كند خدا را توبهپذير آمرزنده خواهند يافت». [سوره نساء، ۶۴].[۴]

این آيه شريفه، اطلاق دارد و اطلاق آن بر رجحان و استحباب سفر براى زيارت پيامبر صلی الله علیه وآله پس از رحلتش را نيز دلالت دارد.

روایات فراوان نیز بر جواز و مسشروعیت زیارت قبور دلالت دارد که ذیلا تعدادی از آنها از منابع اهل سنت به خوانندگان گرامی تقدیم میشود:

  1. نسائى در سنن خود با سندى از عبداللّه بن بُرَيده از پدرش نقل كرده است كه در مجلسى كه در آن پيامبر صلی الله علیه وآله حضور داشت، حضرت فرمود: «إنى كُنتُ نَهَيْتُكُمْوَ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيارَتِ الْقُبُورِ، فَمَنْ اَرادَ اَنْ يَزُورَ فَلْيَزُرْ، وَ لاتَقُولُوا هَجْرا». )نسائی، السنن بشرح السیوطی، ۱۴۱۵ ق، ج ۴، ص ۹۱ و ص ۹۱، ح ۲۰۲۸(.

«… شما را از زيارت قبور باز مىداشتم، پس آنان را زيارت كنيد و سخن ناسزا نگوييد».

  1. نسائی در باره زيارت قبر مادر پيامبر صلی الله علیه وآله نقل كرده است كه حضرت فرمود: «من براى زيارت قبر او از خدا اجازه خواستم، به من اجازه داد، پس آنها را زيارت كنيد، زيرا آن [زيارت قبور] شما را به ياد مرگ مىاندازد». (نسائى، ۱۴۱۵، ج ۴، ص ۹۲، ح ۲۰۳۰(.[۵]
  2. واقدى پس از ذكر شهيدان أُحُد نوشته است: پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله در هر سال آنان را زيارت مىكرد، او آنگاه كه به ابتداى درّه مىرسيد، صداى خود را بلند مىكرد و مىگفت: «أَلسّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ، فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ»؛ سپس ابوبكر در هر سال مانند آن را انجام مىداد؛ سپس عمر مانند آن را انجام مىداد؛ سپس عثمان مانند آن را انجام مىدادو فاطمه، دختر پيامبر (ص) دو و سه روز در ميان، نزد آنان مىآمد و نزد آنان گريه و دعا مىكرد». (واقدى، كتاب المغازى، ۱۴۰۹ ق، ج ۱، ص ۳۱۳؛ و ذهبى، تاريخ الاسلام، ۱۴۰۷، ج ۱ )المغازى)، ص ۲۲۰(.
  3. از ابو هريره نقل شده است که پيامبر صلی الله علیه وآله با مخاطب قرار دادن شهيدان أُحُد فرمود: «من گواهى مىدهم كه آنان شهيدان نزد خداوند هستند، پس نزد آنان بياييد و آنان را زيارت كنيد، سوگند به كسى كه جانم در دست او است هيچكس تا روز قيامت بر آنان سلام نمىكند جز اينكه به سلام او پاسخ مىدهند».(سیوطی، الخصائص الكبرى، ۱۴۰۵ ق، ج ۱، ص ۳۶۳؛ و واقدى، المغازى، ۱۴۰۹ ق، ج ۱، ص ۳۱۳(.[۶]
  4. بیهقی از طريق عطاف بن خالد مخزومى نقل كرده است كه عبداللّه بن أبى فروه از پدرش نقل كرده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله قبور شهيدان اُحُد را زيارت كرد و گفت: «خداوندا آنان شهيدانند، تا روز رستاخيز اگر كسى آنان را زيارت يا بر آنان سلام كند به زيارت يا سلام او پاسخ مىدهند».[بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ ق، ج ۳، ص ۳۰۷].[۷]
  5. طبرانى از عبد الرحمن بن زيد بن خطاب از پدرش نقل كرده است كه گفت: در روز فتح مكه به همراه پيامبر (ص) به سوى قبرها رفتيم، پيامبر صلی الله علیه وآله بر روى گورى نشست و ما او را ديديم كه گويا مناجات مىكند؛ سپس او برخاست در حالى كه اشكها را از دو چشم خود پاك مىكرد… سپس پيامبر صلی الله علیه وآله به ما اشاره كرد و فرمود: بنشينيد، ما نشستيم، او فرمود: «إنّى كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيارَةِ الْقُبُورِ، فَمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أنْ يَزُورَ فَلْيَزُرْ». [طبرانی، المعجم الكبير، ۱۴۰۵ ق، ج ۵، ص ۸۲، ح ۴۶۴۸].

«من شما را از زيارت گورها باز مىداشتم، پس هر يك از شما كه بخواهد [گورها را] زيارت كند، زيارت كند».

  1. از بُرَيْدَه نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «من شما را از زيارت گورها باز مىداشتم، پس آنها را زيارت كنيد كه آن [زيارت گورها] سبب يادآورى آخرت است».)طبرانی، المعجم الكبير، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۱۹، ح ۱۱۵۲؛ سنن الترمذى، ۱۴۲۲ ق، ص ۳۲۰، ح ۱۰۵۶؛ ابو یعلی، ۱۴۲۲ ق، ج ۱، ص ۱۰۳، ح ۲۷۸؛ ابو داود طيالسى، ۱۴۲۵ ق، ج ۱، ص ۴۳۳، ح ۸۴۴؛ متقی هندی، كنز العمال، ۱۴۱۳ ق، ج ۱۵، ص ۶۵۱، ح ۴۲۵۸۳(اِنّى كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيارَةِ الْقُبُورِ، فَزوُرُوها، فَاِنَّها تَذْكِرَةٌ لِلْآخِرَةِ».
  2. از ثوبان نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «من شما را از زيارت گورها باز مىداشتم، پس آنها را زيارت كنيد و زيارتتان از آنها را درود بر آنان و استغفار براى آنان قرار بدهيد».[طبرانی، المعجم الكبير، ج ۲، ص ۹۴، ح ۱۴۱۹؛ متقی هندی، كنز العمال، ج ۱۵، ص ۶۵۱، ح ۴۲۵۸۷].[۸]
  3. نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «من شما را از سه چيز نهى مىكردم: از زيارت گورها نهى مىكردم؛ سپس براى من آشكار شد كه آن [زيارت گورها] انسان را دل نازك مىكند و موجب باريدن اشك چشم مىگردد، پس آنها را زيارت كنيد و سخن ناروا نگوييد».(متقى هندى، كنز العمال، ۱۴۱۳ ق، ج ۱۵، ص ۶۵۳، ح ۴۲۵۹۰(.[۹]

ابو يَعلى آن را با سندى از انس نقل كرده و پس از «تدمع العين» آورده است: «وَ تُذَكِّرُ اْلاخِرَةِ، فزوروها، و لاتَقُولُوا هجرا…». [أبو يعلى، ۱۴۲۲ ق، ج ۳، ص ۲۲۲، ح ۳۷۰۷].

«و آخرت را به ياد مىآورد، پس آنها را زيارت كنيد و سخن ناروا نگوييد…».

ابو يعلى حديث را در جاى ديگر بدون ذكر فايده زيارت قبور از عبداللّه نقل كرده است. (أبى يعلى، ۱۴۲۲ ق، ج ۴، ص ۲۴۲، ح ۵۲۹۷].

  1. از عايشه نقل شده است كه پيامبر (ص) فرمود: «به من پيام داده شد تا نزد اهل بقيع بروم و بر آنان درود بفرستم». [نسائى، ۱۴۱۵، ج ۴، ص ۹۵، ح ۲۰۳۴(.[۱۰]

در مورد زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله نيز أخبار و احاديثى با عنوان ويژه آمده است كه برخى از آنها از احاديث نبوى صلی الله علیه وآله و برخى ديگر سخنان و سيره بزرگان اهل سنّت است  و در ادامه با عنوان «احادیث زیارت قبر پیامبر (ص)» ملاحظه می نمایید.

زيارت قبور در مذاهب فقهى اهل سنّت

ظاهرا چهار رهبر فقهى مذاهب اهل سنّت اجمالا اصل زيارت قبور را مستحب مىدانند، اختلاف آنان در مورد سفر براى زيارت قبور است كه برخى آن را جايز نمىدانند، اگرچه براى زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله  باشد.

در این باره اقوالی از علماى اهل سنّت نقل مىشود:

  1. عبد الرحمان جزايرى در كتابى كه فتواهاى مذاهب چهارگانه اهل سنّت را در آن گرد آورده در اين باره نوشته است: «زيارت قبور نزد حنفيه و مالكيه مندوب [مستحب] است، به خاطر پند گرفتن و يادآورى آخرت و در روز جمعه و يك روز پيش از آن و يك روز پس از آن، حنبلىها و شافعىها مخالفت كردندبلكه سفر كردن براى زيارت مردگان به ويَژه مقابر صالحين مستحبّ است، أمّا زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله از بزرگترين قرب به خدا است. (جزایری، الفقه على المذاهب الاربعه، ۱۴۰۶ ق، ج ۱، ص ۵۴۰(.

ابن تيميه با سندى از مالك نقل كرده است: مردم پس از وفات پيامبر صلی الله علیه وآله در روزهاى جمعه به داخل اتاقهاى همسران پيامبر صلی الله علیه وآله مىرفتند و در آنجا نماز مىخواندند. (ابن تیمیه، كتاب الردّ على الاخنائى، بیتا، ص ۱۲۱].

  1. سُبكى شافعى در «شفاء السّقام» پس از نقل اقوال فراوان فقيهان مذاهب چهارگانهمخصوصا مذهب مالكنوشته است: خلاصه مذهب مالك اين است كه «زيارت قربت است»، ولى طبق عادت او در «سدّ الذّرائع»، اكثار در زيارت كه به محذور منجر شود كراهت دارد و مذاهب سه گانه به استحباب آن و استحباب اكثار آن قائل هستند، به اين دليل كه اكثارِ خير، خير است و همه آنان بر استحباب زيارت اجماع دارند. [سبکی شافعی، شفاء السّقام، ۱۴۲۹، ص ۲۱۶].
  2. ابن حبان از علماى رجالى اهل سنّت در شرح حال امام رضا علیه السلام نوشته است: قبر على بن موسى الرّضا[علیه السلام] – كه در طوس كنار قبر هارون الرّشيد قرار گرفته و زيارتگاه مشهورى استرفتيم، من بارها قبر او را زيارت كردم(ابن حبان، الثّقات، ۱۳۹۳ ق، ج ۸، ص ۴۵۷(.
  3. عسقلانى از حاكم نيشابورى نقل كرده است كه گفت: من از ابوبكر محمد بن مؤمل شنيدم مىگفت: ما با امام اهل حديث ابوبكر بن خُزَيمه و همطراز او ابو على ثقفى با گروهى از مشايخ ما بيرون آمديم، آنان در آن هنگام انبوهى از جمعيت را براى زيارت قبر على بن موسى الرضا[علیه السلام] در طوس تشكيل داده بودند، [حاكم] گفت: من از تعظيم او؛ يعنى تعظيم ابن خُزَيمه به آن بقعه و تواضع او در برابر آن به آن اندازه ديدم كه متحير گرديدم. (ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۳ ق، تهذيب التهذيب، ج ۴، ص ۲۴۳، ش ۵۵۲۹].

اين أخبار و احاديث كه در برخى از منابع فقهى و رجالى اهل سنّت آمده است در دلالت بر جواز سفر براى زيارت صالحان نزد بزرگان اهل سنّت آنچنان روشن است كه به توضيح و تشريح نياز ندارد.

 

فايده و انواع زيارت قبور

عقل حكم مىكند كه هر كارى بايد با هدف درست انجام گرفته و فايده و اثر يا پاداشى داشته باشد و انسان خردمند نبايد كار بى فايده انجام بدهد، زيارت قبور از اين حكم عقل مستثنا نيست و بايد داراى فايده و يا پاداشى باشد.

به فايده زيارت قبور گذشتگان در احاديث پيشين اشاره شد، سُبكى با ملاحظه مجموع روايات و اقوال، زيارت قبور را از جهت فايده و اثر به چهار نوع تقسيم كرده است:

اوّل: تنها براى يادآورى مرگ و آخرت باشد. در اينگونه زيارت قبور كافى است كه انسان، قبور را ببيند، بدون اينكه صاحبان آنها را بشناسد و لازم نيست چيز ديگر مانند استغفار براى آنان و تبرّك به آنان و اداى حقوق آنان را قصد كند. اين نوع زيارت قبور مستحب است، به دليل سخن او صلی الله علیه وآله: «زُورُوا الْقُبُورَ فَإنَّها تُذَكِّرُكُمُ اْلاخِرَةَ».

دوّم: زيارت آنها با هدف دعا براى اهل آنها، چنانكه از زيارت پيامبر صلی الله علیه وآله  براى اهل بقيع ثابت شده است. اين زيارت در مورد هر مردهاى از مسلمانان مستحب است.

سوم: زيارت قبور با هدف تبرّك به اهل آنها، اگر از اهل صلاح و خير باشند.

پيش از اين، زيارت قبر امام على بن موسى الرضا علیه السلام از سوى برخى از بزرگان اهل سنّت نقل شده است كه از نمونه سوم زيارت است.

چهارم: با هدف اداى حق آنان باشد، زيارت كسى كه حقى بر كسى دارد سزاوار است كه در زمان زنده بودنش و پس از مرگش با او نيكى شود و زيارت از نيكىها است، چون در آن احترام است. شايد زيارت پيامبر صلی الله علیه وآله از قبر مادرش از اين نمونه باشد، چنانكه پيش از اين روايت شده است كه او قبر مادر خود را زيارت كرد، هم خود گريه كرد و هم كسانى كه در اطراف او بودند گريه كردند.

از ابن عباس نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله  فرمود: «ما مِنْ أَحَدٍ يَمُرُّ بِقَبْرِ أَخيهِ الْمُؤْمِنِ، يَعْرِفُهُ فِى الدُّنْيا فَيُسَلِّمُ عَلَيْهِ اِلاّ عَرِفَهُ وَ رَدَّ عَلَيْهِ السّلامَ». [اقسام چهار گانه زيارت قبور  و حدیث اخیر برگرفته از: )سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۴۴ ۲۴۶)].

«هيچ كس نيست كه از كنار قبر برادر مؤمن خود بگذرد كه او را در دنيا مىشناخت و بر او سلام كند، جز اينكه او را مىشناسد و به سلام او پاسخ مىدهد».

احاديث زيارت قبر پيامبر(ص)

درباره زیارت قبر پیامبر (ص) احادیث فراوانی در منابع شیعه و سنی وارد شده است که ذیلا احادیثی از منابع اهل سنت به خوانندگان گرامی تقدیم می گردد:

از ابن عمر نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هر كس قبر مرا زيارت كند شفاعت من براى او واجب مىشود». (مقريزى، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰، ج ۱۴، ص ۶۱۴؛ سمهودى، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، ۱۴۲۷، ج ۴، ص ۱۶۸؛ قاضى عيّاض، الشّفا، ۱۴۱۵، ج ۲، ص ۷۱).[۱۱]

حكيم ترمذى پس از نقل این حديث نوشته است: پس زيارت قبر او هجرت مضطرّان است. (حکیم ترمذی، نوادر الاصول فى اخبار الرسول(ص)، ۱۴۲۹ ق، ج ۱، ص ۴۶۵).

  1. از ابن عمر نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ جاءنى زائرا لا يَعْمَلُهُ حاجةٌ اِلاّ زيارتى كانَ حَقّا عَلَىَ أَنْ أَكُونَ لَهُ شَفيعا يَوْمَ الْقِيامَةِ». (طبرانى، المعجم الكبير، ۱۴۰۵، ج ۱۲، ص ۲۲۵، ح ۱۳۴۱۹؛ سبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۰۹ با سندهاى متعدد).

«هركس براى زيارت من بيايد و نيازى او را به آن وادار نكند جز زيارت من، بر من سزاوار است كه شفيع او در روز قيامت باشم».

  1. طبرانى، مقريزى، بيهقى، سمهودى و سبكى با سندى از ابن عباس روايت كردهاند كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هر كس براى حج برود و قبر مرا پس از مرگ من زيارت كند مانند كسى خواهد بود كه در زمان زنده بودنم مرا زيارت كند».(طبرانی، المعجم الكبير، ۱۴۰۵، ج ۱۲، ص ۳۰۹ – ۳۱۰، ح ۱۳۴۹۶؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰، ج ۱۴، ص ۶۱۱ – ۶۱۳؛ سمهودى، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى(ص)، ج ۴، ص ۱۷۱. سبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹، ص ۱۱۴ با اسناد متعدّد).[۱۲]
  2. طبرانى از ابن عمر نقل كرده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هر كس قبر مرا پس از مردن من زيارت كند مانند كسى است كه مرا در زمان زنده بودنم زيارت كرده باشد».(طبرانی، المعجم الكبير، ۱۴۰۵، ج ۱۲، ص ۳۰۹ – ۳۱۰، ح ۱۳۴۹۶؛ سمهودى، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، ۱۴۲۷، ج ۴، ص ۱۷۳).[۱۳]
  3. از ابو هريره نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هركس پس از مرگم مرا زيارت كند گويا مرا در حال زندگيم زيارت كرده است».(قاضى عيّاض، الشّفا، ۱۴۱۵ ق،ج ۲، ص ۷۱؛ سمهودى، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفى، ۱۴۲۷ق، ج ۴، ص ۱۷۴).[۱۴].

 اين حديث از حاطب نيز روايت شده است. (ابن منظور، مختصر تاريخ دمشق، ۱۴۰۲ ق، ج ۲، ص ۴۰۶؛ سبكى، شفاء السّقام، ص ۱۳۷].

  1. از ابو هريره نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هركس پس از مرگ من مرا زيارت كند مانند اين است كه مرا در حالى زيارت كرد كه زنده هستم و هركس مرا زيارت كند من در روز رستاخيز گواه و شفيع او خواهم شد».(سبكى، شفاء السّقام فى زيارة خير الانام(ص)، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۴۴(.[۱۵]
  2. از انس بن مالك نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «من زارتى بالمدينة محتسبا كنت لهُ شفيعا و شهيدا». (قاضى عيّاض، الشّفا، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۷۱؛ سبكى، شفاء السّقام فى زيارة خير الانام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۴۷؛ مختصر تاريخ دمشق، ۱۴۰۲ ق، ج ۲، ص ۴۰۶(.

«هركس مرا در مدينه با حسابرسى اعمال خود زيارت كند من شفيع و گواه بر او خواهم بود».

  1. از على علیه السلام نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ زارَ قَبْرى بَعْدَ مَوْتى فَكَأَنَّما زارَنى، وَ مَنْ لَمْ يَزُرْنى فَقَدْ جَفانی». (سمهودى، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفى(ص)، ۱۴۲۷ ق، ج ۴، ص ۱۷۶؛ سبكى، شفاء السّقام فى زيارة خير الانام(ص)، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۵۶(.

«هر كس پس از مرگم قبر مرا زيارت كند گويا مرا در زمان زندگيم زيارت كرده و هركس مرا زيارت نكند بر من جفا كرده است».

  1. از ابن عباس نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: من زارنى فى مماتى كان كمن زارنى فى حياتى، و من زارنى حتّى ينتهى الى قبرى كنت لهُ يومَ القيامة شهيدا» او قال: «شفيعا». [سبكى شافعى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۵۱].

«هركس در زمان مرگم مرا زيارت كند مانند كسى است كه در حيات من مرا زيارت كند و هركس مرا زيارت كند تا آنجا كه به قبر من برسد من در روز قيامت گواه بر او خواهم بود» و يا فرمود: «شفيع او خواهم بود».

  1. از ابن عمر نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هركس به حجّ برود و مرا زيارت نكند بر من جفا كرده است».«مَنْ حَجَّ البيتَ وَ لَمْ يَزُرْنى فَقَدْ جفانی». (سبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۲۷(.
  2. از بكر بن عبداللّه نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ أَتَى المَدينةَ زائرا لى وَجَبَتْ لَهُ شَفاعَتى يَوْمَ الْقِيامَةِ»، (سمهودى، وفاء الوفا، ۱۴۲۷ ق، ج ۴، ص ۱۷۷].

«هر كس با قصد زيارت من به مدينه بيايد شفاعت من براى او در روز رستاخيز واجب مىشود».

 

صلوات و سلام بر پيامبر(ع)

خدا در قرآن فرمود: «إنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يا أَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا صَلّؤا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما». (الأحزاب: ۵۶).

«خدا و فرشتگان او بر پيامبر درود مىفرستند، اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود و سلام ويژه بفرستيد».

اين آيه به اتفاق شيعه و سنّى در باره پيامبر صلی الله علیه وآله و اهل بيت او نازل شده است.

در صحيح بخارى با سندى از كعب بن عُجَره نقل شده است كه از پيامبر صلی الله علیه وآله  در باره چگونگى صلوات پرسيدند، او در پاسخ فرمود: بگوييد «أللهمّ صَلِّ علَى مُحَمَّدٍ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّيْتَ عَلى إبْراهيمَ وَ عَلى آلِ إبْراهيمَ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ، أَللّهُمَّ بارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما بارَكْتَ عَلى إبْراهيمَ وَ عَلى آلِ إبْراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ». (صحيح البخارى، ۱۴۱۱، ج ۶، ص ۳۱ – ۳۲، ح ۴۷۹۷؛ با تفاوتى ناچيز حديث ۴۷۹۸؛ سنن ابى داود، ۱۴۱۲ ق، ج ۱، كتاب الصلاة، باب الصلاة على النبىّ بعد التشهّد، ص ۲۵۵، ح: ۹۷۶؛ محب طبرى، مختصر ذخائر العقبى، ۱۳۸۰ ش، ص ۳۳؛ طبرانى، المعجم الصغير، ۱۴۰۵، ص ۹۱ – ۹۲، ح ۲۰۲؛ قسطلانى، المواهب اللدنيه بالمنح المحمديه، ۱۴۱۶ ق، ج ۲، ص ۵۰۸(.

از ابو هريره نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «ما من أحدٍ يُسَلِمُ عَلَىَّ اِلاّ رَدَّ اللّهُ عَلَىَّ رُوحى حَتّى اَرُدَّ عَلَيْهِ السَّلام». (سبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۶۰(.

«هيچ كس نيست كه بر من سلام كند جز اينكه خدا روح مرا به من بر مىگرداند تا به سلام او پاسخ بدهم».

سبكى شافعى در شرح جمله «ردَّ اللّه عَلَىَّ روحى» دو احتمال و پاسخ ذكر كرده است:

اوّل: حافظ ابوبكر بيهقى گفته است: معناى آن اين است كه پيامبر صلی الله علیه وآله پس از مردن و دفن شدن، روح او براى پاسخ به سلامِ سلام كننده بازگردانده شده؛ سپس به جسد او باز مىگردد.

دوّم: احتمال بازگرداندن معنوى داده مىشود، به اينگونه كه روح شريف او به شهود حضرت الهى و ملأ أعلاى اين جهان اشتغال دارد و آنگاه كه بر او سلام مىشود روح شريف او بر اين جهان توجّه مىكند، تا سلام كسى را كه بر او سلام فرستاده است درك نموده و به آن پاسخ بدهد. [شفاء السّقام فى زيارة خير الانام(ص)، ص ۱۸۲ – ۱۸۳].

از ابو هريره نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «ما من عبدٍ يُسَلِّمُ عَلَىَّ عِندَ قبرى إلاّ وَكَّلَ اللّهُ بِهِ مَلَكا يُبَلِّغُنى وَ كَفى أَمْرَ آخَرَتِهِ وَ دُنْياهُ وَ كُنْتُ لَهُ شَهيدا وَ شَفيعا يَوْمَ الْقِيامَةِ».   (سبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۷۹؛ ابن منظور، مختصر تاريخ دمشق، ۱۴۰۲ ق، ج ۲، ص ۴۰۶(.

«هيچ بندهاى نيست كه در كنار قبر من بر من سلام كند جز اينكه خدا فرشتهاى را مىگمارد تا آن را به من برساند و براى كار آخرت و دنيا او را كفايت كند و من در روز قيامت گواه و شفيع او خواهم بود».

از ابو هريره نقل شده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ صَلّى عَلَىَّ عِنْدَ قَبْرى سَمِعْتُهُ وَ مَنْ صَلّى عَلَىَّ نائيا بُلِغْتُهُ». (قاضى عيّاض، الشفا، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۶۶؛ سيوطى، الخصائص الكبرى، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۴۸۹؛ سبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۷۸(.

«هر كس نزد قبر من بر من صلوات بفرستد من آن را مىشنوم و هر كس از راه دور بر من سلام كند آن سلام به من رسانده مىشود».

سبكى شافعى با صحيح دانستن حديث ياد شده نوشته است: بنا بر اين حرص بر آن و متعرّض شدن شنواندن سلام به او صلی الله علیه وآله سزاوار است و اين با حضور نزد قبر او و نزديك شدن به آن پديد مىآيد. (شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۸۰ ۱۸۱(.

زيارت قبر پيامبر(ع) از سوى صحابه و تابعين

  1. روايت شده است: در هنگام رفتن براى زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله، ابوبكر به على گفت: من از مردى پيشى نمىگيرم كه پيامبر صلی الله علیه وآله در باره او فرمود: «عَلِىٌّ مِنّى بِمَنْزِلَتى مِنْ رَبّى»،[(ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، چ دوم، ۱۳۸۵، ص۱۷۷؛ محب طبری، مناقب الامام امير المؤمنين على علیه السلام من الرياض النضره، ۱۳۸۳ ش، ص ۶۴؛ باعونی، جواهر المطالب، ۱۴۱۵ ق، ج ۱، ب ۱۰، ص ۵۹؛ خوارزمی، المناقب، ۱۴۱۱ ق، ص ۲۹۷، ح ۲۹۲(.

معناى حديث: «جايگاه على نسبت به من، به مانند جايگاه من در پيشگاه خدا است».

 اين حديث را ابن سمعان نقل كرده است. [ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص ۱۷۷؛ محب طبرى، مناقب الامام امير المؤمنين على علیه السلام من الرياض النضره، فصل ۶، ص ۶۴].

     مقصود از این خبر این است که خلفا با اينكه در مدينه حضور داشتند به زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله مىرفتند كه نمونهاى از آن را كه مربوط به على علیه السلام و ابوبكر بود در خبر ياد شده ملاحظه كردهايد.

  1. مقريزى از ابراهيم بن عبد الرحمن بن عبداللّه نقل كرده است كه گفت: من نزد سعيد بن مسيّب نشسته بودم، آنان را ديدم كه به قبر پيامبر صلی الله علیه وآله پناه مىبردند. او گفت: آنان پس از گذشت چهل روز فكر مىكنند كه در آن چيزى است كه در قبر او ديده مىشود و محمّد بن حسن از عثمان از حَكَم بن عُيَيْنَه از سعيد مانند آن را براى من حديث گفت. بيهقى گفت: بنا بر اين آنان [پيامبران] مانند ديگر زندگان مىشوندو براى زنده بودن پيامبران پس از مرگشان شواهدى از احاديث صحيح وجود دارد. (مقريزى، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ ق، ج ۱۰، ص ۳۰۴).
  2. نقل شده است: يكى از كسانى كه براى زيارت پيامبر صلی الله علیه وآله از شام مسافرت و به زيارت قبر او صلی الله علیه وآله در مدينه رفت بلال بن رياح مؤذّن پيامبر صلی الله علیه وآله بود. [ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۵۸؛ ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ۱۴۱۷ ق، ج ۷، ص ۱۳۷؛ سبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۸۵؛ سمهودى، وفاء الوفا، ۱۴۲۷ ق، ج ۴، ص ۱۸۲).
  3. ابن مغازلى خبرى از امام زين العابدين علیه السلام نقل كرده و در آن آمده است: «در حالى كه ما به زيارت قبر جدّمان مشغول بوديم…». (ابن مغازلی، مناقب على بن ابىطالب (ع)، ۱۳۹۴ ق، ص ۶ ۸).

و امام زين العابدين علیه السلام شخصيتى مورد اعتماد و احترام نزد اهل سنّت نيز هست، ابن تيميه نيز در باره او نوشته است: «از أجلّ تابعين در علم و دين است».(ابن تیمیه، الردّ على الاخنائى، بیتا، ص ۹۲).

  1. هارون عباسى در زمان خلافت خود براى زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله رفت و بر او سلام داد و در كنار او امام موسى بن جعفر علیه السلامكه اهل سنّت او را به عنوان علم، فضل، تقوا و عبادت ستودهاندنيز به زيارت آمده و با عنوان جدّ خود بر او سلام داد. (ذهبى، سير اعلام النبلاء، ۱۴۱۳ ق، ج ۶، ص ۲۷۳ و تاريخ الاسلام، ۱۴۰۷ ق، ج ۱۲، ص ۴۱۸؛ ابن طولون، الائمّة الاثناعشر، بیتا، صفحه ۹۰ ۹۱).
  2. با سندهاى صحيح از عبد الرزّاق نقل شده است كه گفت: ابن عمر هرگاه از مسافرتى باز مىگشت كنار قبر پيامبر صلی الله علیه وآله مىآمد و مىگفت: «السّلام عليك يا رسول اللّه…».

و در «الموطّأ» روايت يحيى بن يحيى آمده است: ابن عمر در كنار قبر پيامبر صلی الله علیه وآله  مىايستاد و بر پيامبر (ص) سلام مىكرد.

و از ابن عون نقل شده است كه گفت: مردى از نافع پرسيد: آيا ابن عمر, بر قبر سلام مىداد؟ گفت: «آرى، من صد يا بيشتر از صد بار او را ديدم كه كنار قبر مىآمد و نزد آن مىايستاد و مىگفت: السّلام على النّبِىِّ…». [قاضى عيّاض، الشفا، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۷۳؛ سمهودى، وفاء الوفا، ۱۴۲۷ ق، ج ۴، ص ۸۳].

  1. از عبداللّه بن منيب بن عبداللّه بن أبى أمامه از پدرش نقل شده است كه گفت: من انس بن مالك را ديدم كه كنار قبر پيامبر صلی الله علیه وآله آمد و ايستاد و دستهاى خود را بالا آورد، تا آنجا كه گمان كردم او نماز آغاز مىكند، پس بر پيامبر صلی الله علیه وآله سلام كرد؛ سپس بازگشت. (سبکی، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۲۰، نقل از: قاضى عيّاض، الشّفا، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۷۳].
  2. سمهودى نوشته است: جعفر بن محمّد بن على بن حسين از جدّ خود [على بن حسين علیه السلام] روايت كرده است كه او هرگاه براى سلام بر پيامبر صلی الله علیه وآله مىآمد در كنار استوانهاى كه در كنار روضه قرار دارد مىايستاد؛ سپس سلام مىكرد، آنگاه مىگفت: «اينجا سر پيامبر (ص) است». (سمهودی، وفاء الوفا، ۱۴۲۷ ق، ج ۲، ص ۱۳۴].
  3. خبر مستفيض از عمر بن عبد العزيز رسيده است كه او از شام بَريد [به مدينه] مىفرستاد، به او مىگفت: «سَلِّمْ لى عَلى رَسولِ اللّهِء».[سمهودى، وفاء الوفا، ۱۴۲۷ ق، ج ۴، ص ۸۳؛ سبكى شافعى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۸۹؛ قاضى عياض، الشّفا، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۷۳]. او در صدر تابعين قرار داشت.

سبكى سپس نوشته است: سفر بلال, در زمان صدر صحابه و فرستاده عمر بن عبد العزيز در صدر تابعين از شام به مدينه، جز اين نبود كه براى زيارت و سلام بر پيامبر صلی الله علیه وآله و انگيزه سفر مىرفت، نه براى امر دنيا و نه براى امر دين، نه با قصد مسجد و نه براى جز آن. اين سخن را براى اين جهت گفتهايم تا برخى از كسانى كه دانشى ندارند نگويند كه سفر اگر تنها براى زيارت باشد سنّت نيست. (سبکی، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۹۰).

  1. از كتاب «فتوح الشّام» نقل شده است: آنگاه كه عمر با اهل بيت المقدّس صلح كرد و كعب الاحبار بر او وارد شد و اسلام آورد، عمر به اسلام آوردن او شاد شد و به او گفت: «آيا مىخواهى با من به مدينه بيايى و قبر پيامبر صلی الله علیه وآله را زيارت كنى و به زيارت او متمتّع گردى؟»، گفت: «آرى اى امير مؤمنان، من اين كار را انجام مىدهم». آنگاه كه عمر به مدينه داخل شد با مسجد آغاز و بر پيامبر صلی الله علیه وآله سلام كرد. (سبكى شافعى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۹۱).
  2. از سليمان بن سُحيم نقل شده است كه گفت: من پيامبر صلی الله علیه وآله را در خواب ديدم و گفتم: اى پيامبر خدا! اينان كه نزد تو مىآيند و بر تو سلام مىكنند آيا به سلام آنان آگاهى پيدا مىكنى؟ فرمود: «آرى و به سلام آنان پاسخ مىدهم». «نَعَم، وَ أَردُّ عَلَيهِمْ». [قاضى عيّاض، الشفا، ۱۴۲۹ ق، ج ۲، ص ۶۷؛ سبکی، شفاء السقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۸۱).
  3. از ابراهيم بن شيبان نقل شده است كه گفت: در يكى از سالها به حجّ رفتم و به مدينه نزد قبر پيامبر صلی الله علیه وآله آمدم و بر او سلام كردم، از داخل حجره شنيدم گفته شد: «عليكَ السّلام».[سبکی، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۸۱).
  4. از ابن أبى فُدَيك نقل شده است كه گفت: من از بعضى از كسانى را كه ديدهام شنيدم مىگفت: به ما خبر رسيد اگر كسى نزد قبر پيامبر صلی الله علیه وآله بايستد و آيه «إنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ…» (الاحزاب: ۵۶( را بخواند، بگويد: «صَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدُ»، هفتاد بار آن را بگويد، فرشتهاى او را ندا مىدهد: «صَلَّى اللّهُ عَليكَ يا فُلان» و هيچ حاجتى از او بر زمين نمىماند. [قاضى عيّاض، الشّفا، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۷۲).

بر اين اساس بر مشروعيت زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله به طور مطلق، چه براى ساكنان مدينه و چه براى مسافران، هم روايت از پيامبر صلی الله علیه وآله وجود دارد و هم دليل از سيره خلفا و از برخى از صحابه و تابعين.

زيارت قبر پيامبر(ص)، نزد پيشوايان اهل سنّت

  1. نقل شده است که ابو زكريا نَوَوى در باره زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله گفته است: بدان كه زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله از اهمّ قربات و موفقترين تلاشها است، آنگاه كه حاجيان و عمرهگذاران از مكّه باز مىگردند براى آنان مستحبّ مؤكّد است كه به مدينه براى زيارت او صلی الله علیه وآله بروند و زائر از زيارت و شدّ رحال به آن تقرّب به خدا را قصد كند. [ممدوح محمود سعید، رفع المناره لتخريج احاديث التّوسّل والزّيارة، ۱۴۱۶ ق، ص ۵۱، نقل از: المجموع، ج ۸، ص ۲۰۴].

نَوَوى حكم ياد شده براى زيارت را با استناد به حديث ابن عمر از پيامبر صلی الله علیه وآله، در كتاب فقهى خود نيز بيان كرده است. (ممدوح محمود سعید، رفع المناره لتخريج احاديث التّوسّل والزّيارة، ۱۴۱۶ ق، ص ۵۱، نقل از: الايضاح، مناسك الحج، ص ۲۱۴].

  1. سمهودى دو فصل از كتاب «وفاء الوفا» را به ادلّه جواز زيارت اختصاص داده و در باره فصل دوّم نوشته است: «فى بقيّة أدلّة الزّيارةِو بيان تأكّد مشروعيّتها و قربِها من درجة الوجوب، حتّى أطلقهُ بعضهُم عليها، و بيان حيات النَّبىِّ فى قبرهِ، و صحّة نذرِ زيارتِهِ (ص) والاستئجار للسّلام عليه». (سمهودی، وفاء الوفا، ۱۴۲۷ ق، ج ۴، ص ۱۷۷].

سمهودى در ذيل اين عنوان أخبار ديگر زيارت را نيز كه با لفظى جز لفظ زيارت وارد شده نقل كرده است.

  1. ابن حجر هيتمى در حاشيه «الايضاح» در شرح حديث نوشته است: حديث زيارت او صلی الله علیه وآله، حيات و ممات او صلی الله علیه وآله، مرد و زن را كه از نزديك و دور بيايند شامل مىشود و به آن بر فضيلت شدّ رحال براى آن و استحباب سفر براى زيارت استدلال مىشود، زيرا وسائل، حكم مقاصد را دارد. (ممدوح محمود سعید، رفع المناره لتخريج احاديث التّوسّل والزّيارة، ۱۴۱۶ ق، ص ۵۲، نقل از: الايضاح، حاشيه صفحه ۲۱۴].
  2. ابن همام حنفى در شرح فتح القدير گفته است: مقصد سوم در زيارت قبر پيامبر (ص) است، مشايخ ما رحمهمالله گفتهاند: از افضل مندوبات است و در «مناسك الفارس» و «شرح المختار» آمده است: براى كسى كه در گشايش باشد نزديك به وجوب است. او پس از سخنى گفته است: در آنچه كه نزد بنده ضعيف واقع مىشود سزاوار اين است نيّت را براى زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله خالص گرداند. (ممدوح محمود سعید، رفع المناره لتخريج احاديث التّوسّل والزّيارة، ۱۴۱۶ ق، ص ۵۲، نقل از: شرح فتح القدير، ج ۳، ص ۱۷۹ ۱۸۰).
  3. علاّمه كشميرى در تعليقه بر آن نوشته است: اين نزد من حق است، زيرا هزاران هزار از پيشينيان براى زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله شدّ رحال مىكردند و آن را از بزرگترين قربتها به خدا مىدانستند، اين سخن كه «اخلاص در نيّتهاى آنان براى مسجد بوده، نه براى روضه مباركه»، باطل است، بلكه قطعا زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله را نيّت مىكردند. (ممدوح محمود سعید، رفع المناره لتخريج احاديث التّوسّل والزّيارة، ۱۴۱۶ ق، ص ۵۲، نقل از: فيض البارى، ج ۲، ص ۴۳۳).
  4. حسن بن زياد از ابو حنيفه روايت كرده است كه اگر حجّ واجب باشد براى حاجى بهتر اين است كه با حج آغاز كند؛ سپس به مدينه برود، و اگر با مدينه آغاز كند جايز است، نزديك قبر پيامبر(ص) بيايد و در ميان قبله و قبر قرار بگيرد… . (سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۵؛ ممدوح محمود سعید، رفع المناره لتخريج احاديث التّوسّل والزّيارة، ۱۴۱۶ ق، ص ۵۳، نقل از: ردّ المحتار الى الدرّ المختار، ج ۲، ص ۲۵۷).

حنفيه گفتهاند: زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله از افضل مندوبات و مستحبات است، بلكه به واجبات نزديك است[سمهودى، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفى(ص)، ج ۴، ص ۱۸۹ – ۱۹۰؛ سُبكى، شفاء السّقام، ص ۲۰۴] و همينگونه مالكيه و حنابله بر آن تصريح كردهاند. (سمهودی، وفاء الوفا، ۱۴۲۷ ق، ج ۴، ص ۱۸۹ ۱۹۰).

  1. قاضى عيّاض در «الشفا» گفته است: «فصلٌ فى حكم زيارت قبر النبىِّ (ص) و فضيلة من زارهُ و سَلَّمَ عليهِ و كيف يسلّمَ و يدعوَ». زيارت قبر او صلی الله علیه وآله سنّتى از سنّتهاى مسلمانان بوده و بر آن اجماع واقع شده و فضيلت مورد ترغيب و تشويق است. (قاضی عیاض، الشفا، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۷۱؛ سبكى شافعى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۲؛ مقريزى، امتاع الاسماع، ۱÷۴۲۰ ق، ج ۱۴، ص ۶۱۷؛ ممدوح محمود سعيد، رفع المناره لتخريج احاديث التّوسّل والزّيارة، ۱۴۱۶ ق، ص ۵۳ ۵۴).
  2. قاضى عيّاض از اسحاق بن ابراهيم فقيه نقل كرده است كه گفت: از برنامههاى حج كنندگان از گذشته: عبور كردن از مدينه، قصد نماز در مسجد پيامبر خدا صلی الله علیه وآله، تبرّك به ديدن روضه و منبر او و قبر و مكان نشستن او و لمس كردن مكان دست او و مكان گامهاى او و ستونى كه او بر آن تكيه مىزد و جبرئيل با وحى الهى بر او نازل مىشد بوده است. (قاضی عیاض، الشفا، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۷۲؛ سبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۱۹۸].
  3. از محاملى در «التجريد» نقل شده است كه گفت: براى حاجى آنگاه كه از مكّه فراغت پيدا كرد، مستحب است قبر پيامبر صلی الله علیه وآله را زيارت كند. [سُبكى، شفاء السّقام، ص ۲۰۲].
  4. از ماوردى در «الحاوى» نقل شده است كه گفت: امّا زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله، به آن امر شده و مندوب اليه است. (سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۳).
  5. صاحب «المهذّب» [ابو اسحاق ابراهيم بن على بن يوسف فيروز آبادى] گفته است: زيارت قبر پيامبر خدا صلی الله علیه وآله مستحب است. (سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۳).
  6. قاضى حسين گفته است: آنگاه كه از حج فراغت پيدا كرد سنّت اين است؛ سپس به مدينه بيايد و قبر پيامبر صلی الله علیه وآله را زيارت كند. (سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۴).
  7. از رؤيانى نقل شده است كه گفت: مستحب است آنگاه كه از حج خود فراغت پيدا كرد، قبر پيامبر صلی الله علیه وآله را زيارت كند. (سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۴).
  8. ابو العباس سروجى گفته است: «آنگاه كه حاجى و عمرهگذار از مكّه بازگشت بايد به مدينه طيّبه پيامبر خدا صلی الله علیه وآله و زيارت قبر او برود، زيرا آن از موفقترين تلاشها است».[۱]. (سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۵، نقل از كتاب «الغايه»(.
  9. به همينگونه حنبلىها نيز بر آن تصريح كردهاند. ابو الخطاب محفوظ بن احمد بن حسن كلوذاتى حنبلى در كتاب «الهدايه» در آخر «باب صفة الحج» گفته است: «آنگاه كه از حج فراغت پيدا كرد براى او زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله ومستحب است».(سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۵ ۲۰۶).
  10. ابو عبداللّه محمّد بن عبداللّه بن حسين بن احمد بن قاسم بن ادريس سامرى [از فقيهان معروف حنابله] در كتاب «المستوعب»، «باب زيارة قبر النبىّ صلی الله علیه وآله» نوشته است: آنگاه كه به مدينة الرّسول داخل شد، مستحب است براى داخل شدن آن غسل كند؛ سپس به مسجد پيامبر صلی الله علیه وآله بيايد و در هنگام داخل شدن پاى راست خود را مقدّم بدارد؛ سپس به جانب ديوار قبر بيايد و در ناحيهاى بايستد و قبر را برابر چهره خود و قبله را پشت سر خود و منبر را در جانب چپ خود قرار بدهدآنگاه چگونگى سلام و دعا را تا آخرش ذكر كرد – … سپس گفت: آنگاه كه قصد كرد بيرون بيايد، به قبر پيامبر خدا صلی الله علیه وآله بر گردد و وداع كند. (سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۶).

در پاورقى كتاب مذكور از سوى حسين محمّد على شكرى كه محقق كتاب است اقوال بزرگان ديگر فقيهان حنابله نيز در باره استحباب زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله نقل شده است.

  1. نجم الدين بن حمدان حنبلى در «الرّعاية الكبرى» گفته است: براى كسى كه از مناسك [اعمال حج] خود فراغت پيدا كرد زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله وسنّت است، اين كار براى او پس از فراغت از حج است و اگر خواست پيش از فراغ از آن باشد. (سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۸).
  2. در كتاب «تهذيب الطالب» تأليف عبد الحقّ صقلى از شيخ ابو عمران مالكى نقل شده است: «زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله واجب است». عبد الحق گفت: مقصود او اين است كه از سنّتهاى واجب است. (سُبكى، شفاء السّقام، ۱۴۲۹ ق، ص ۲۰۹).
  3. سمهودى نوشته است: از كسانى كه آغاز كردن به مكّه؛ سپس آمدن به مدينه و قبر را اختيار كردهاند امام ابو حنيفه , است و سبكى اجماع قولى و عملى[ادعاى اجماع سُبكى در: شفاء السّقام، ص ۲۰۴] بر زيارت را توضيح داده و در اين راستا سخن امامان اهل سنّت را نقل كرد، از اينكه اين كار تقرّب [به خدا] است، به دليل كتاب، سنّت، اجماع و قياس. (سمهودی، وفاء الوفا، ۱۴۲۷ ق، ج ۴، ص ۱۸۵). او سپس دلايل چهار گانه خود را ذكر كرد.
  4. شيخ مرعى بن يوسف حنبلى در ذيل احكام حجّ گفته است: و زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وآله وسنّت است و نماز در مسجد او صلی الله علیه وآله مستحب است. (شیخ مرعی حنبلی، دليل الطالب على مذهب الامام المبجل احمد بن حنبل، ۱۳۸۹ق، ص ۹۴).
  5. شيخ محمّد بن مانع در حاشيه كتاب در باره سلام نيابتى نوشته است: و اگر كسى او را سفارش كرد، بگويد: «السّلام عليك يا رسول اللّه من فلان بن فلان».(همان، ص ۹۴، پاورقى).
  6. قاضى عيّاض نوشته است: محمّد گفت: و آنگاه كه بيرون مىآيد آخرين عهد خود را وقوف نزد قبر قرار بدهد و به همينگونه كسى كه به سفر مىرود. (قاضی عیاض، الشّفا، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۷۴).

 

نتیجه گیری

زیارت قبور که مقصود زیارت صاحبان قبور است و با حضور پیدا کردن در کنار گورها و قرائت قران و سلام بر صاحبان گورها و خواندن دعا و زیارتنامه انجام می گیرد کاری خردمندانه است و مشروعیت و جواز بلکه در مواردی استحباب آن از ادله نقلیه کتاب خدا و سنت استفاده می شود، بعضی از این اخبار بر مطلق زیارت قبور مسلمانان و بعضی دیگر بر زیارت قبر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله به طور خاص دلالت دارد و در بعضی از این اخبار برای آن فواید و پاداش نیز بیان شده است.

اخبار وارد شده در باره فضیلت و ارزش زیارت قبور در مجموع تواتر معنوی دارد، یعنی استنفاده می شود که مضمون مشترک آن که ارزش و استحباب زیارت قبور است قطعا از پیامبر  گرامی اسلام (ص) صادر شده است.

و از سوی دیگر علمای بزرگ اهل سنت نیز برای زیارت قبور ارزش فراوان قائل شده و آن را مشروع و جایز دانسته اند.

افزون بر اینکه زایر در کنار قبور بزرگان دین و مذهب به ویژه کنار قبر پیامبر صلی الله علیه واله به حضرت متوسل می شود و حاجات شرعی خود را از خدا درخواست می کند، این توسل نیز اگر به این عنوان باشد که صاحب قبر از اولیای الهی بوده و از جانب خدا مأذون در برآوردن حاحات است، اگر دعای مستقیم در پیشگاه خدا را تحت الشعاع قرار ندهد، با توحید خدا نیز سازگار است و بر خلاف پندار معدودی از سلفیون منتسب به اهل سنت شرک نیست، و هیچ گونه اشکال شرعی ندارد، بلکه در طول توحید و از استحباب و فضیلت و آثار خوب برخوردار است.

 

منابع تحقیق

 

  1. قرآن كريم.
  2. ابن ابى شیبه، عبداللّه بن محمّد بن ابى شيبه كوفى (وفات:۲۳۵هجرى)، كتاب المغازى، تحقيق: عبد العزيز بن ابراهيم عمرى، دار اشبيليا، رياض، ۱۴۲۱ق.
  3. ابن ابى شيبه، عبداللّه بن محمّد بن ابى شيبه كوفى (وفات:۲۳۵هجرى)، المصنّف فى الاحاديث والآثار، دار الفكر، بيروت، ۱۴۰۹ق.
  4. ابن تيميه، ابو العباس احمد بن تيميه، كتاب الردّ على الاخنائى، تصحيح و تخريج: عبد الرحمان بن يحيى يمانى، المطبعة السلفيه و مكتبتها شارع الفتح بالروضه.
  5. ابن تيميه، ابو العباس احمد بن تيميه، مختصر منهاج السنّة النبويّه، تلخيص: عبداللّه بن محمّد غنيمان، دار كنوز اشبيليا، رياض، ۱۴۲۷ق.
  6. ابن حبّان بستى، محمد بن حبّان بن احمد ابى حاتم تميمى (وفات:۳۵۴هجرى)، كتاب الثقات، دار الفكر، بيروت، ۱۳۹۳.
  7. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على بن حجر، تهذيب التهذيب، دار احياء التراث العربى، بيروت، ۱۴۱۳ق.
  8. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على بن حجر، فتح البارى فى شرح صحيح البخارى، تصحيح و تحقيق: عبد العزيز بن عبداللّه بن باز، دار الكتب الفكر، بيروت، ۱۴۲۷ق.
  9. ابن طولون، شمس الدين محمّد بن طولون (وفات:۹۵۳ هجرى)، الائمّة الاثناعشر (الشذرات الذهبيّه)، دار بيروت و دار صادر، بيروت، بی تا.
  10. ابن عساكر، ابوالقاسم على بن الحسين (وفات:۵۷۱ هجرى)، تاريخ مدينة دمشق، دار الفكر، بيروت، ۱۴۱۷ق.
  11. ابن ماجه، ابو عبداللّه محمد بن يزيد قزوينى، سنن ابن ماجه، دار احياء التراث العربى، بيروت، ۱۳۹۵ق.
  12. ابن مغازلى، على بن محمد بن محمد بن واسطى جلابى شافعى (وفات: ۴۸۳ هجرى)، مناقب على بن ابى طالب، تحقيق: محمد باقر بهبودى، المكتبة الاسلاميه، تهران، ۱۳۹۴ق.
  13. ابن منظور، محمد بن مكرم بن على، أبو الفضل، جمال الدين ابن منظور الانصاري الرويفعى الإفريقى (متوفى: ۷۱۱هـ)، محقق: روحية النحاس، رياض عبد الحميد مراد، محمد مطيع دار النشر: دار الفكر للطباعة والتوزيع والنشر، دمشق سوريا چاپ اول، ۱۴۰۲ هـ – ۱۹۸۴م.
  14. ابو داود، سليمان بن اسعف سجستانى ازدى (وفات: ۲۷۵هجرى)، سنن ابى داود، تحقيق: محمد عبد العزيز الخالدى، دار الكتب العلميه، بيروت، ۱۴۱۶ق و دار الجيل، بيروت، ۱۴۱۲ق.
  15. ابو داود طيالسى، سليمان بن داود بن جارود (وفات:۲۰۴هجرى)، مسند ابى داود، تحقيق: محمد حسن محمد حسن اسماعيل، دار الكتب العلميه، بيروت، ۱۴۲۵ق.
  16. ابو يعلى موصلى، احمد بن على (وفات:۳۰۷هجرى)، مسند ابى يعلى، تحقيق:ظهير الدين عبد الرحمان، دار الفكر، بيروت، ۱۴۲۲ق.
  17. باعونى شافعى، محمد بن احمد دمشقى (وفات:۸۷۱ هجرى)، جواهر المطالب فى مناقب الامام على بن ابى طالب (ع)، تحقيق: محمد باقر محمودى، مجمع احياء الثقافة الاسلاميه، قم، ۱۴۱۵ق.
  18. بخارى، ابو عبداللّه محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن المغيره (وفات: ۲۵۶ هجرى)، صحيح البخارى، تحقيق: عبد العزيز بن عبداللّه بسانه، دار الفكر، بيروت، ۱۴۱۱ق.
  19. بيهقى، ابوبكر احمد بن حسين بن على (وفات: ۴۵۸ هجرى)، السنن الكبرى، دار الفكر، بيروت، ۱۴۱۶.
  20. بيهقى، ابو بكر احمد بن حسين بن على (وفات:۴۵۸ هجرى)، دلائل النبوه، دار الكتب العلميه، بيروت، ۱۴۰۵ق.
  21. ترمذى، ابو عيسى محمد بن عيسى، سنن الترمذى، تخريج و ترقيم و ضبط: صدقى جميل عطار، دار الفكر، بيروت، ۱۴۲۲ق.
  22. جزايرى، عبد الرحمن، كتاب الفقه على المذاهب الاربعه، دار احياء التراث العربى، بيروت، ۱۴۰۶ق.
  23. حكيم ترمذى، محمّد بن على بن حسن بن بشر، نوادر الاصول فى معرفة احاديث الرسول (ص)، تحقيق: اسماعيل ابراهيم متولّى عوض، مكتب الامام بخارى، قاهره، ۱۴۲۹ق.
  24. حنبلی، شيخ مرعى بن يوسف، دليل الطالب على مذهب الامام المبجل احمد بن حنبل، مكتب الاعلام الاسلامى، قم، ۱۳۸۹ق، ص ۹۴.

 

  1. خوارزمى، احمد بن محمد مكى (وفات: ۵۶۸ هجرى)، المناقب، مؤسة النشر الاسلامى، قم، ۱۴۱۱ق.
  2. ذهبى، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان (وفات: ۷۴۸)، تاریخ الاسلام، تحقیق: محمد عبد السلام تدمری، دار الکتب العربی، ۱۴۰۷ ه ق.
  3. ذهبى، شمس الدين احمد بن محمد بن عثمان (وفات:۷۴۸ق)، سِيَرُ اعلام النبلاء، مؤسسة الرساله، بيروت، ۱۴۱۳ق.
  4. سبكى شافعى، تقىّ الدين على بن عبد الكافى بن على [وفات: ۷۵۶هجرى]، شفاء السّقام فى زيارة خير الانام (ص)، دار الكتب العلميه، بيروت، ۱۴۲۹ق.
  5. سمهودى، على بن احمد، (وفات: ۹۱۱ هجرى)، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفى (ص)، تحقيق: خالد عبد العَنى محفوظ، دار الكتب العلميه، بيروت، ۱۴۲۷ ق.
  6. سيوطى، جلال الدين عبد الرحمن بن ابى بكر شافعى (وفات: ۹۱۱ هجرى)، الخصائص الكبرى، دار الكتب العلميه، بيروت، ۱۴۰۵ق.
  7. صلابى، على محمد محمد، فكر الخوارج والشيعه فى ميزان اهل الستة، دار الاندلس الجديده، مصر، ۱۴۲۹ قمرى.
  8. طبرانى، سليمان بن احمد، المعجم الكبير، دار احياء التراث العربى، بيروت، ۱۴۰۵ق.
  9. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۷ ق.
  10. طبرى، محب الدين احمد بن محمد مكى (وفات:۶۹۴)، مختصر ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، تحقيق: اكرم بوشى، مكتبة الامين، ايران و لبنان و كويت، ۱۳۸۰ش.
  11. طبرى، محب الدين احمد بن محمد (وفات: ۶۹۴ هجرى)، مناقب الامام امير المؤمنين على بن ابى طالب من الرياض النضره، تحقيق: محمد باقر محمودى، بوستان كتاب، قم، ۱۳۸۳ش.
  12. طُرَيحى، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرين، چاپ سوم، تصحیح: حسینی اشکوری، احمد، مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵ ش.
  13. عيّاض، قاضى ابو الفضل عياض بن موسى بن عيّاض يَحْصَبى وفات: ۵۴۴ هجرى، الشفا بتعريف حقوق المصطفى، دار الفكر، بيروت، ۱۴۱۵ق.
  14. قسطلانى، احمد بن محمد (۹۲۳ هجرى)، المواهب اللدنيه بالمنح المحمديه، دار الكتب العلميه، بيروت، ۱۴۱۶ق.
  15. متقى هندى، علامه علاء الدين، على متقى بن حسام الدين، كنز العمال، مؤسة الرساله، بيروت، ۱۴۱۳ق.
  16. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، تصحیح: جمعی از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، دوم، ۱۴۰۳ ق.
  17. مسلم بن حجاج قشيرى نيسابورى، صحيح المسلم بشرح النَّوَوى، مؤسسة المختار، چاپ اول، قاهره، ۲۰۰۱ ميلادى.
  18. معین، محمد، فرهنگ فارسی، مؤسسه انتشارات امیر کبیر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۶۳ ش.
  19. مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار، تصحیح: ابطحی، محمد باقر، کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۲ ق.
  20. مقريزى، احمد بن على بن عبد القادر (وفات: ۸۴۵)، امتاع الاسماع بما للنبى من الاحوال والاموال والحفده والمتاع، تحقيق: محمد عبد الحميد النميسى، دار الكتب العلميه، بيروت، ۱۴۲۰ق.
  21. ممدوح، محمود سعيد، رفع المناره لتخريج احاديث التوسّل والزّيارة، دار الامام النّووى، عمان، ۱۴۱۶.
  22. نسائى، عبد الرحمان بن احمد بن شعيب بن على خراسانى (وفات:۳۰۳)، سنن النسائى (بشرح الحافظ جلال السيوطى)، ضبط و توثيق: صدقى جميل عطار، دار الفكر، بيروت، ۱۴۱۵ق
  23. واقدى (وفات:۲۰۷ هجرى)، كتاب المغازى، تحقيق: دكتر مارسدن جوس، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، ۱۴۰۹ق.
  24. هيتمى مكى، احمد بن حجر (وفات: ۹۷۴ هجرى)، الصواعق المحرقه فى الردّ على اهل البدع والزندقه، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف، مكتبة القاهره، قاهره، دوم، ۱۳۸۵ ه ق.

(منتشر شده در فصلنامه میقات حج شماره ۱۲۸)

[۱] «مَنْ نَوَى مِنْ بَيْتِهِ زِيَارَةَ قَبْرِ إِمَامٍ مُفْتَرَضٍ طَاعَتُهُ وَ أَخْرَجَ لِنَفَقَتِهِ دِرْهَماً وَاحِداً كَتَبَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لَهُ سَبْعِينَ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ سَبْعِينَ أَلْفَ سَيِّئَةٍ…».

[۲] «أَنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَاغِباً فِي زِيَارَتِهِمْ كَانُوا شُفَعَاءَهُ يَوْمَ الْقِيَامَة».

[۳] «وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ ماتَ مِنْهُمْ أَبَدا وَ لا تَقَمْ عَلى قَبْرِهِ…».

[۴] «وَ لَوْ أَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّابا رَحيما».

  1. [۵] «وَاسْتَاْذَنْتُ فى اَنْ اَزُورَ قَبْرَها، فَاَذِنَ لى، فَزُورُوا الْقُبُورَ فَاِنها تُذَكرُكُمُ الْمَوْتَ».

[۶] «أَشْهَدُ أَنَّ هؤُلاءِ شُهَداءُ عِنْدَ اللّهِ، فَآتُوهُمْ وَ زُورُوهُمْ، وَالّذى نَفْسى بِيَدِهِ لاْيُسَلِّمُ عَلَيْهِما أَحَدٌ اِلى يَوْمِ الْقَيامَةِ اِلاّ يَرُدُّوا عَلَيْهِمْ».

[۷] «أَللّهُمَّ اِنَّ عَبْدَكَ وَ نَبِيَّكَ يَشْهَدُ اَنَّ هؤُلاءِ شُهَداءُ وَ أنَّ مَنْ زارَهُمْ أَوْ سَلَّمَ عَلَيْهِمْ اِلى يَوْمِ الْقِياَمَةِ رَدُّوا عَلَيْهِمْ».

[۸]  «إنّى كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيارَةِ الْقُبُورِ، فَزوُرُوها، وَاجْعَلُوا زِيارَتَكُمْ صَلاةً عَلَيْهِمْ وَ اِسْتِغْفارا لَهُمْ».

[۹] «إنّى كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ ثَلاثَةٍ: عَنْ زِيارَةِ الْقُبُورِ، ثُمِّ بَدا لى أَنَّها تُرِقُّ الْقُلُوبَ، وُ تُدْمِعُ الْعَيْنَ، فَزُورُوها، وَلاتَقُولُوا هِجْرا».

[۱۰] «إنّى بُعِثْتُ اِلى أَهْلِ الْبَقيعِ لِاُصَلِّىَ عَلَيْهِمْ».

[۱۱] «مَنْ زارَ قَبْرى وَجَبَتْ لَهُ شَفاعَتى».

[۱۲] «مَنْ حَجَّ وَ زارَ قَبْرى بَعْدَ مَوْتى كانَ كَمَنْ زارَنى فى حَياتى».

[۱۳] «مَنْ زارَ قَبْرى بَعْدَ مَوْتى كانِ كَمَنْ زارَنى فى حَياتى».

[۱۴] «مَنْ زارَنى بَعْدَ مَوْتى فكانّما زارنى فى حياتى».

[۱۵] «من زارنى بعد موتى فكأنّما زارنى و أنا حىٌّ و من زارنى كنت له شهيدا و شفيعا يوم القيامة».