ابو الحسن على عسكرى [فرزند امام محمد جواد علیه السلام] در رجب سال دويست و چهارده هجرى متولد شد، نسب او: على الهادى بن محمد… و مادر او امّ ولد به نام سمانه مغربيه است و برخى جز آن را گفتهاند. كنيه او تنها ابو الحسن و القاب او هادى، متوكل، ناصح، متقى، مرتضى، فقيه، امين، طيّب و مشهورترين آنها هادى و متوكل است(ابن صباغ، الفصول المهمه، ص ۲۶۲ – ۲۶۳ نقل از ابن خشاب در کتاب موالید الائمه).
ابن خلكان در باره امام هادى علیه السلام نوشته است: معروف به عسكرى و يكى از امامان دوازدهگانه اماميه است،… ولادت او روز يازدهم رجب و طبق قول ديگر روز عرفه سال دويست و چهارده يا دويست و سيزده بوده است، آنگاه كه سعايت از او نزد متوكل بسيار شد او را از مدينه كه زادگاهش بود احضار كرد و در سرّ من رأى اسكان داد، سرّ من رأى عسكر [پادگان نظامى] خوانده مىشد، چون متوكل آن را بنيان نهاده بود و با لشكر خود به آنجا منتقل شده بود، از اين جهت آن را عسكر مىخواندند، براى همين جهت ابو الحسن ياد شده را عسكرى خواندهاند، چون به آنجا نسبت دارد.(وفيات الاعيان، ج ۳، ص ۲۷۲ – ۲۷۳).
نصيحت امام هادى (ع) به متوكل
مسعودى [مورخ قرن چهارم هجرى] آورده است: از ابوالحسن على بن محمد نزد متوكل [خليفه عباسى] سعايت كردند و گفتند در منزل او اسلحه و كتابها و جز اينها كه مربوط به شيعه است وجود دارد، متوكل گروهى از تركها و جز آنان را فرمان داد تا شبانه و در حالى كه اهل خانه غافل باشند به منزل او هجوم برند، آنان او [امام هادى علیه السلام] را در خانهاى تنها كه درب آن بسته شده بود يافتند، در حالى كه پيراهنى از پشم بر اندام او بود و در خانهاش فرش نبود، جز ماسه و سنگريزه و بر روى سر او دستمالى از پشم بود و رو به پروردگارش كرده و آياتى از قرآن را كه در باره وعد و وعيد بود تلاوت مىكرد. مأموران متوكل امام هادى را با آنچه يافتند گرفتند و در دل شب نزد متوكّل بردند، امام هادى علیه السلام نزد متوكّل حاضر شد، در حالى كه متوكّل در حال شرب خمر بود و كاسهاى از شراب در دست داشت، آنگاه كه متوكّل او را ديد، او را تعظيم كرد و در كنار خود نشاند. در منزل امام هادى علیه السلام چيزى از آنچه كه گفته بودند وجود نداشت و حالتى كه دليل بر ادعاى سعايت كننده باشد مشاهده نشد. متوكّل كاسه شرابى را كه در دست داشت به او [امام هادى علیه السلام] تعارف كرد، او [در پاسخ به تعارف متوكّل] گفت: گوشت و خون من هرگز با شراب آشنائى ندارد، مرا از آن معاف كن! متوكّل او را معاف داشت و گفت: براى من شعر بخوان، او فرمود: «من كمتر اشعار مىخوانم»، متوكّل گفت: بايد بخوانى، امام علیه السلام اين اشعار را خواند:
باتُوا عَلى قُلَلِ اْلاَجْبالِ تَحْرِسُهُمْ غُلْبُ الرِّجالِ فَما اَغْنَتْهُمُ الْقُلَلُ وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ عَنْ مَعاقِلِهِمْ فَأُودِعُوا حُفُرا، يا بِئْسَ ما نَزَلُوا ناداهُمُ صارِخٌ مِنْ بَعْدِ ما قُبِرُوا أَيْنَ اْلاُسْرَةُ وَ التّيجانُ وَ الْحُلَلُ / اَيْنَ الْوُجُوهُ الَّتى كانَتْ مُنَعَّمَةً مِنْ دُونِها تُضْرَبُ اْلاَسْتارُ وَ الْكُلَلُ / فَاَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حينَ ساءَ لَهُمْ تِلْكَ الْوُجُوهُ عَلَيْهَا الدُّودُ تُنْتَقَلُ / قَدْ طالَ ما أَكَلُوا دَهْرا وَ ما شَرِبُوا فَاَصْبَحُوا بَعْدَ طُولِ اْلاَكْلِ قَدْ أُكِلُوا / وَ طالَ ما عَمَّرُوا دُورا لِتُحْصِنَهُمْ فَفارَقُوا الدُّورَ وَ اْلاَهْلينَ وَ انْتَقَلُوا / وَ طالَ ما كَنَزُوا اْلاَمْوالَ وَ ادَّخَرُوا فَخَلَّفُوها عَلَى اْلاَعْداءِ وَ ارْتَحَلُوا / أَضَحَّتْ مَنازِلُهُمْ قَفْرا مُعَطَّلَةً وَ ساكَنُوها اِلَى اْلاَجْداثِ قَدْ رَحَلُوا
بر قلّههاى بلند خانه كردند تا نگهبانشان باشد
مردانى دلاور؛ ولى آنان را سودى نبخشيد
و از آن بلندى و سرافرازى فرود آورده شدند
و در گورهايى سپرده شدند، چه بد مكانى فرود آمدند
پس از كوچيدنشان به گورها فريادى چنين غريو انداخت
آن دست بندها و تاجها و زينتها چه شدند؟
آن چهرههاى ناز پرورده چه شدند
كه در پشت پردههاى ناز و نعمت پنهان بودند؟
پس در آن هنگام كه بر آنان سخت مىگذشت خاك گور آشكارا گفت
بـر آن گـونـههـا كـرمهـا لـوليـدهانـد
روزگارى بود كه آنان مىخوردند و مىآشاميدند
پس روز ديگر فرا رسيد كه آنان خود خورده شدند
و روزگارى به ساختن خانهها پرداختند تا آنان را نگه دارد
پس از خانهها و خاندان جدا شدند و به سراى ديگر رفتند
و روزگارى اموال را گرد آوردند و ذخيره كردند
پس براى دشمنان خود باقى گذاشتند و كوچيدند
سراهاى آنان روزى ديگر ويرانهاى شد
و اجسادى در آن جاى گرفتند و آنان رفتند
هر كس نزد على بن محمد حضور داشت به شدت گريست و پنداشت كه مرگ زودتر از ديگران او را در كام خود مىگيرد. به خدا سوگند متوكّل براى مدت طولانى اشك باريد، تا آنجا كه ريش هايش خيس شد و هر كس نزد او بود گريه كرد؛ سپس فرمان داد شراب را بردارند ببرند. (مسعودى، مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۱ – ۱۲).
ابن خلكان و ابن طولون و شبلنجى نيز پس از نقل واقعه ياد شده، شش بيت از اشعار امام هادى علیه السلام در حضور متوكل را نقل كردهاند. (ر.ک: وفيات الاعيان، ج ۳، ص ۲۷۲ – ۲۷۳؛ مناقب الائمّة الاثناعشر، ص ۱۰۷ – ۱۰۸؛ نور الابصار، ص ۳۳۶).
امام علی بن محمد هادی علیه السلام پس از سی و چهار سال امامت [۲۲۰ – ۲۵۴ ه ق] سرانجام در سوم ماه رجب سال ۲۵۴ هجری قمری در شهر سامرا در خانه خود با فرمان معتمد خلیفه عباسی مسموم شده و به شهادت رسید و هم اکنون قبر شریف او و فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام در شهر سامرا محل زیارت مسلمانان به ویژه شیعیان است (وفيات الاعيان، ج ۳، ص ۲۷۲ – ۲۷۳؛ مناقب الائمّة الاثناعشر، ص ۱۰۷ – ۱۰۸؛ نور الابصار، ص ۳۳۶).
(احمد باقریان ساروی)