نویسنده بعد از نقل آیات (زمر: ۳) و (یونس: ۱۸) نوشته است:
(همانطور که در آیات بالا مشاهده می کنید آن مشرکانی که الله درباره شان سخن می گوید، آنان هیچ گاه آن کسانی که میخواندند (ارواح انبیاء و اولیاء و صلحا و بزرگان و ملائکه و بتها و … ) را مستقل فرض نمی کردند).
پاسخ: آنچه در مثل این آیات مدمت شده با کلمه «یعبدون» عبادت غیر خدا است، نه خواندن غیر خدا، گرچه خواندن بتها در جای خود مورد نهی است، ولی این آیات بر نهی از مطلق خواندن و درخواست و توسل دلالت ندارد.
سپس نوشته است: (با گفتن اینکه فلانی به اذن الله این کار را می کند عمل مشرکانه پاک نمی شود) و برای این ادعا به آیات (فصلت: ۶) و (اعراف: ۱۹۷) و (رعد: ۱۴) و (فاطر: ۱۳) و.. استناد کرد.
پاسخ: (اولا) در آیه ۶ سوره فصلت برای درخواست آمرزش از غیر خدا است و این قابل انکار نیست که آمرزش گناهان به خدا اختصاص دارد و آنچه در توسل به صالحان مطرح است واسطه شدن برای آمرزش است نه آمرزش، مثل درخواست فرزندان یعقوب علیه السلام از او برای استغفار و قبول ان از سوی پدرشان” (یوسف: ۹۷ و ۹۸).
ثانیا: خدا خود در قرآن درباره حضرت عیسی علیه السلام فرمود: (وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْني) [مائده: ۱۱۰]. و (وَ رَسُولاً إِلى بَني إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ) [آل عمران: ۴۹].
اشکال: عیسی (ع) فقط شکل پنده را با اذن خدا درست میکرد و بر آن فوت می کرد، اما دمیدن روح با خدا بود و نیز عیسی ع فقط جنازه را از گور بیرون میاورد، اما زنده کردن مستقیم از سوی خدا بود.
پاسخ اول: اگر چنین است چه نیازی بود که خدا به عنوان لطف و نعمتی به عیسی آن را بیان کند در حالی که این کار را هر انسانی میتواند انجام بدهد و نیر اخراج مرده از گور اگر مانند اخراج دیگران باشد چه امتیازی برای عیسی ع است که خدا ان را به عنوان نعمت خاص به عیسی ع بیان کند؟ پس دمیدن بر جسم پرنده ساخته شده و نیز اخراج مرده از گور به وسیله عیسی ع با اذن خدا تاثیربخش بود که خدا ان را به عنوان لطف و نعمت خود به او بیان کرد.
پاسخ دوم: این اشکال به عجز خدا از اذن دادن به مقربان درگاه خود برای خلقت بر میگردد.
پاسخ سوم: در مورد درمان نابینا و بیماری پوستی چه خواهید گفت؟ چطور طبیب میتواند با دارو بیماران را درمان کند و عیسی (ع) با تمسک به الفاظ القا شده از سوی خدا و با اذن او توانایی آن را پیدا نکند؟!! آیا اثر آن الفاظ خاص نزد او و صادر شده از او از اثر داروی طبیب کمتر است؟!
پاسخ چهارم: در ایه (وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ) [آل عمرذان: ۴۹] درمان نابینا و بیماری پوستی و زنده کردن مردگان را به خود نسبت میدهد ولی با اذن خدا، آنگاه که خدا خود در قرآن با زبان پیامبرش این کارها را به او نسبت میدهد ما چرا تلاش داریم به بهانه حفظ توحید و دوری از شرک این نسبتها را توجیه کنیم؟! چگونه شرک است که عیسی (ع) آنها را به خود نسبت میداد؟!.
بله دو فرق بین خلقت از سوی خدا و خلقت به دست و با دم عیسی وجود دارد:
- عیسی (ع) بنده صالح و مقرب خدا بود و صلاحیت اذن الهی را داشت و خدا هم به او اذن داده بود، بر خلاف دیگر انسانها چه رسد به جمادات که چنین صلاحیتی را ندارند و خدا هم به آنان اذنی نداده است.
- خلقت خدا از عدم محض هست، ولی خلقت عیسی (ع) از عدم محض نیست، خاک مخلوق خدا را شکل پرنده درست میکرد و به احتمال قوی خلقت روح نیز از خدا بود و عیسی (ع) با اذن خدا آن روح را در آن کالبد خاکی میدمید و این اعجاز خدا بود که به او عنایت شده بود.
اما سوره اعراف: ۱۹۷ در نهی از خواستن از بتها است به دلیل ذیل آیه که (نه میتوانند شما را یاری کنند و نه خویشتن را»
سوره (رعد: ۱۴) نیز در نهی از خواستن از بتها است به این دلیل که «هیچ جوابی نمیدهند»..
و ادعای سلب خصوصیت از بتها و سرایت دادن آن به توسل به اموات قیاس نادرست است که در بحث توسل مفصل پاسخ دادم.
سوره (مومنون: ۸۸) درباره پناه بودن خدا است که جای شک و انکار نیست و هیچ دلالتی ندارد که غیر خدا پناهگاه نباشد گرچه بنده صالح خدا و مأذون از طرف خدا باشد.
سوره (زخرف: ۸۷) و (عنکبوت: ۶۱) درباره آفریدگار بودن الله است که جای شک و انکار نیست.
سور (انبیاء: ۲۴) دلالت دارد که بیشتر مشرکان حق را نمیدانند.
اشکال: همه مشرکان حق را نمیدانند چرا خدا علم نداشتن به حق را به اکثر نسبت داد؟.
پاسخ را شیخ طبرسی در مجمع البیان (۷: ۷۳) چنین داد (چون در میان آنان کسانی بودند که ایمان آورده بودند) و ظاهرا به صورت تقیه زندگی میکردند از اینرو خدا نگفت (همه اشان حق را نمیدانند)
سپس نویسنده بدون هیچ دلیل و شاهدی آیات عدم علم مشرکان نسبت به حق را بر فقها تطبیق کرد و گفت: (کسی که ریشش را در روایات سفید کرده ، امید داری که او می داندحق چیست؟ او درختی است که از کودکی کج شده و اگر بخواهی راستش کنی، می شکند).
میتوان گفت: این سخن بی دلیل نویسنده از روی جهل و کینه و به احتمال قوی تاثیر گرفته از اوضاع سیاسی کشور است که برخی روشنفکر نمایان همه چیز را به فقه و فقها مرتبط میدانند.
سوره (طه ۷۶) وصف اهل بهشت است که در دنیا اراده پاکی را دارند.
سوره (جن: ۲۰) درباره درخواست از خدا و دوری از شرک است و به قرینه «دوری از شرک» این خواندن عبادت است و عبادت باید تنها برای خدا باشد.
و اما سخن درباره توسل به صالحان فوت شده و پاسخ به اشکالات آن بحثی طولانی و مستقل است که پیش از این در گروه ها انجام گرفته است.