بسم الله الرحمن الرحیم
در روایتی از امام صادق علیه السلام درباره اهل شک و بدعت آمده است که با آنان مباحته نمایید و برخی آن را به «دروغ و تهمت زدن» ترجمه کردند،؛ اینکه متن آن روایت با ترجمه احتمالی آن نقل و سپس مورد بررسی قرار می کیرد:
محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن داود ابن سرحان، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَةِ (کلینی، محمد بن یعقوب. الکافی .تهران . دارالکتب الاسلامیه. چاپ چهارم . ۱۴۰۷ قمری . ج۲ ص۳۷۵ باب مجالسة اهل المعاصی حدیث ۴).
پس از من، هر گاه شکاکان و بدعتگذاران را دیدید، از آنان بیزاری جوئید و بسیار به آنان دشنام دهید و دربارهشان بدگویی و افشاگری کنید و آنان را به اقامه حجت الزام کنید [احتمال ضعیف: «به آنان تهمت بزنید»] تا به تباه کردن اسلام، طمع نکنند و مردم از آنان بر حذر باشند و از بدعتهایشان چیزی نیاموزند. برای این کار، خداوند برایتان ثوابها مینویسد و در آخرت بر درجات شما میافزاید.
در پاورقی مصحح کتاب کافی (علی اکبر غفاری) آمده است:
«ظاهر این است که مراد از مباهته الزام آنان به حجت قاطع و متحير قرار دادن آن است به گونه ای که در پاسخ متحیر بمانند، چنانکه خداوند متعال فرمود: “فبهت الذي كفر” [بقره: ۲۵۸] و احتمال دارد که مقصود بهتان [دروغ و تهمت زدن] برای مصلحت باشد، زیرا بسیاری از بدیها را مردم محاسن و خوبی می شمارند مخصوصا عقائد باطل را، و احتمال اول أظهر است.
در لغت آمده است: «المُبَاهَتَةُ: المُبَاغَتَةُ في الفَجْأَةِ». [صاحب اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه ۲: ۴۹۰]. «ناگهان با چیزی مواجه شدن».
«بُهِتَ الرجل فهو مَبْهُوت، هنگامی را گویند که حجت بر او چیره گردد و در قرآن آمده است: «فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ». [ابن درید، جمهرة اللغه ۱: ۲۵۷]. «کسی که کافر شد حیران گردید».
علامه مجلسی در دو کتابش و فیض کاشانی در دو کتابش و برخی دیگر در معنای «باهتوهم» گفته اند: «باهتوهم را به معنی سخن قاطع و محکم گفتن میدانست که: با آنان چنان سخن بگوئید که ساکت شوند و حرفی برای گفتن نداشته باشند: أی: «جادلوهم و اسکتوهم و اقطعوا الکلام علیهم». [مجلسی، بجار الانوار جلد ۷۱ ص ۲۰۴ و مرآت العقول فی شرح أخبار آل الرسول ص ۸۱؛ فیض کاشانی، الوافی جلد ۱ص ۲۴۵ ذیل حدیث ۱۸۲ الکافی ۲۰/ ۲۷۵/ ۴/ ۱ و المحجة البیضاء جلد۲ ص ۲۰۷ و نیز: سید جعفر مرتضی العاملی، أقلا تذکرون صفحه ۱۰].
ملا صالح مازندرانی گفته است: «و شاید مراد از آن إلزام آنان به حجج بالغه است تا [از بدعتگذاری خود] باز داشته و متحیر شوند چنانکه آن کس که در احتچاج با إبراهيم (عليه السلام) در برابر حجت و دلیل او مبهوت شده بود». [ملا صالح مازندرانی، شرح اصول کافی جلد ۱ صفحه ۴۳].
مجلسی در برخی از رساله های فارسی خود هم، روایت را چنین ترجمه کرده است: «بر ایشان حجت را تمام کنید تا ایشان طغیان نکنند در فساد کردن دین اسلام». [مجلسی، حدود ودیات قصاص صفحه ۲۸].
آیت الله مؤمن: محتمل است که مقصود متحير قرار دادن آنان با إلزام آنان به بطلان قولشان با حجج قاطععه باشد، چنانکه در قول خدای متعال آمده: (فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ )، بنا براین حاصل حديث این است: هتك حيثيات آنان با ذكر عیبهای آنان واجب است، چنانکه واجب است آنان را با إقامه حجج قاطعه بر بطلان سخنشان مبهوت قرار داد، با این احتمال در این روایت حجای بر جواز قذف آنان وجود ندارد، بلکه عمومات حرمت قذف و لزوم حد به آن محكَّم است. [محمد مؤمن قمی، مبانی تحریر الوسبله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) جلد۲ ص ۴۵۱].
استاد شهید مطهری: «اينها هستند كه با تمسك به اصل « * ( باهتوهم ) * » هر دروغى را به مخالفين جايز مىدانند ببندند . من خودم واعظى را مىشناسم كه عقيده اش اين است و از آن استفاده مىكند ، ولى شيخ انصارى اين حديث را در دو جاى مكاسب محرّمه ذكر مىكند و در يك جا تصريح مىكند كه مقصود اين نيست». [یادداشتهای استاد شهید مرتضی مطهری ص ۱۴۸].
دلیل بر ضعف بلکه بطلان معنای تهمت و دروغ زدن برای کلمه مباحته در روایت این است که خلاف روح اسلام و اخلاق قرآنی و خلاف روایات فراوان اخلاقی است.
خداوند در قرآن در آیات متعدد در موارد متعدد از بهتان مذمت کرده است، چنانکه فرمود: (وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبينا) [نساء: ۱۱۲]. «و كسى كه خود مرتكب خطايى يا گناهى مىشود، سپس آن را به گردن بىگناهى مىاندازد بهتان و گناهى آشكار گردن گرفته است».
نگته دیگر حدیث این است که در آن امده است «أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ» «آنان را فراوان دشنام بدهید» و این نیز مخالف قران و هم مخالف سنت معصومان علیهم السلام است، خداوند از سبّ و دشنام به بت پرستان نهی فرمود و گفت (وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم) [انعام: ۱۰۸].
و به سیب تعلیل ذکر شده در ذیل آیه که چون آنان به عنوان مقابله به مثل خدا را دشتام می دهند شما آنان را دشنام ندهید معلوم می شودکه هرکجا امکان مقابله به مثل وجود داشته باشد حکم منع از سب و دشنام خواهد بود و در مورد اهل بدعت نیز اگر انان را دشنام بدهیم به آنان نیز بهانه می دهیم تا به مقدسات ما دشنام بدهد.
علی علیه السلام نیز حتی در میدان نبرد صفین از دشنام دادن به افراد سپاه شام نهی فرمود و گفت: «إني أكره لكم أن تكونوا سبابين، ولكنكم لو وصفتم أعمالهم وذكرتم حالهم كان أصوب في القول وأبلغ في العذر».[نهج البلاغه (صبحی الصالح) خطبه۲۰۶].
«من خوش ندارم شما دشنام دهنده باشید، ولی اگر شما کارها و حالتهای آنان را بیان نمایید در گفتار به راستی نزدیکتر و در عذر پذیری رساتر است».
بنا براین حدیث مورد بحث از دو جهت مخالف قرآن و سنت اخلاقی معصومان علیهم السلام است.
و آنگاه که حدیثی محالف قرآن و سنت قطعی معصومان علیهم السلام باشد حتی اگر از جهت سند صحیح باشد اگر معنای صحیح معقول متصور نباشد باید آن حدیث را کنار زد:
پیامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود: «… فما وافق كتاب الله فخذوه وما خالف كتاب الله فدعوه». [کلینی، الکافی، تصحیح: غفاری، جلد۱ صفحه ۶۹، باب الأخذ بالسنة و شواهد الکتاب، حدیث ۱].
«… آنچه را که موافق کتاب خدا باشد را بگیرید و آنچه مخالف کتاب خدا باشد را رها کنید».
و نیز حضرت (ص) فرمود: «إذا جاءكم عني حديث فاعرضوه على كتاب الله، فما وافقه فاقبلوه، وما خالفه فاضربوا به عرض الحائط». [طوسی، التبیان، جلد ۱ صفحه ۵؛ طبرسی، مجمع البیان جلد۱ صفحه ۳۹ و فیض کاشانی، التفسیر الصافی جلد ۱ صفحه ۳۶].
«هرگاه از من حدیثی به شما رسید آن را به کتاب خدا عرضه بدارید، پس آنچه موافق کتاب خدا باشد را بپذیرید و انچه مخالف کتاب خدا باشد را بر دیوار بزنید».
ولی در این روایت برای کلمه «مباهته» احتمال صحیح و معقول موافق قرآن وجود دارد که همان خواستن حجت و دلیل از اهل شک و بدعت است، از اینرو به هیچ وجه مباهته به معنای تهمت زدن در اسلام جایز نیست و حرام است حتی اگر طرف گمراه باشد.
جالب این است که مباهته از باب مفاعله و به دو طرف نیاز دارد و اگر به معنای دروغ و تهمت زدن باشد معنای حدیث این می شود که دو طرف یکدیگر را تهمت بزنند! و بطلان آن بدیهی است.
در هر حال: نمی توان هنگام مبارزه با شک و بدعت، راهی را پیمود که خود بدعت و گمراهی است، باطل را جایز نیست با باطل دیگر دفع کنیم، چنانکه پیامد این روش ضد احلاقی قرآنی بی اعتماد شدن مردم به دین و مذهب و علمای اسلام می شود و این پیامد بسیار خطرناک است و نیز کسانی که بخواهند از این راه به گمان خود از نظام و انقلاب دفاع کنند بدانند بدترین نوع دفاع بوده و نتیجه معکوس دارد هرچند در نزدیک مدت با پندارشان مثمر ثمر باشد. (احمد باقریان ساروی، روزنامه بشیر مازندران ۲۱/ ۶/ ۱۴۰۲).