پاسخ به اشکالی بر بردگی در اسلام
پاسخ:
اولا: پیامبر (ص) و ائمه مانند بسیاری از مردم آن زمان برای کارهای روزمره خود به خادم و کارگر نیاز داشتند و در آن زمان معمول و عرف میان همه جوامع آن عصر انتخاب برده بود و کارگری که در زمان ما فراوان یافت میشود در آن زمان ظاهرا معمول نبود و یا کمتر و سختتر یافت میشد.
ثانیا: پیامبر (ص) و ائمه ناچار بودند با نگاهداری برده نوع برده داری را طوری اصلاح کنند که آنان طعم زندگی خوش انسانی را بچشند، از اینرو بردگان آنان نه حاضر بودند آزاد شوند و نه حاضر بودند به دیگران فروخته شوند، تا آنجا که گاهی بردگی خود را بر آزادی ترجیح میدادند، چون مال و اموالی نداشتند که بتوانند با آن زندگی مستقل داشته باشند، افزون بر اینکه زندگی با آن اولیا را بر زندگی مستقل و جدا از آنان ترجیح میدادند. چنانکه زید بن حارثه برده پیامبر ص بود ولی او را به فرزند خواندگی گرفت و او را زید بن محمد میخواندند، تا آنجا که پدر او خبردار شد و به مکه رفت و از پیامبر ص درخواست کرد تا فرزندش را به او برگرداند و پیامبر ص زید را مختار قرار داد و زید ماندن در خانه پیامبر ص را بر پیوستن به خانواده خود ترجیح داد.
این الگوسازی نگهداری بردگان قطعا با خودداری از برده گرفتن حاصل نمیشد.
ثالثا: اینکه قبلا گفتم اسلام ناچار بود بردگی را در آن شرایط امضا کند، برخی ز بزگواران اضطرار را انکار کردند، در حالی که مقصود من از اضطرار این بود که جامعه آن زمان با لغو بردگی فلج و آشفته میشد، زیرا لغو بردگی هم به زیان بردگان و هم به زیان برده داران بود، بردگان نوعا از خود مال و ثروتی نداشتند تا زندگی مستقل داشته باشند و برده داران نیز امور زندگیشان با این بردگان پیش میرفت و لغو یکباره بردگی به اقتصاد جامعه آن روز ضربه سخت وارد میکرد از این رو جامعه آن روز از دو طرف پذیرای لغو بالکل بردگی نبود.
آیا وجدانا این نوع اضطرار اجتماعی آن زمان اصلا قابل انکار است؟!.
تنها راه برای اسلام امضای بردگی با شرایطی بود که تدریجا به آزادی بردگان بینجامد، مانند مکاتبه و مدبره (بگوید «أنت حر دبر وفاتی) و أم ولد (همسری گرفتن کنیز که فرزند بیاورد و بعد از مرگ مولی چون نمیتواند مورد ملکیت فرزندانش واقع شود خود بخود آزاد میشود) و بازخرید، و آزادی با کفاره بطلان عمدی روزه و قتل خطائی و حنث نذر و قسم و عهد و ظهار.
این روشها طوری بود که قبل از لغو بردگی در آمریکا در کشورهای اسلامی بردگی به صورت بسیار ضعیف در دربار سلاطین و وزرا و خوانین وجود داشت و اگر کسی بگوید در ایران رضا شاه آن را لغو کرد، در کشورهای دیگر اسلامی رضا شاهی نبود تا آن را لغو کند و لغو آن از سوی رضا شاه تنها اثرش در مورد درباریان و بعضی از خوانین ایران بود.
نکته آخر اینکه چون امضای بردگی از روی اضطرار بود و هر اصطراری اگر از بین برود حکم اضطراری نیز از بین میرود چون زمینه نخواهد داشت. در این صورت اصلا جای این سؤال باقی نمیماند که لغو بردگی با بقای همیشگی احکام خدا منافات دارد، زیرا گفته شد حکم اضطراری مطلق نیست، بلکه مقید و مشروط به زمان اضطرار است و با تغییر زمان و از بین رفتن آن اضطرار عقلائی، حکم مقید نیز برداشته میشود.
و در اینباره نیاز نیست گوشمان به سخن خانم وسمقی باشد که گفت احکام اسلام به مشافهین اختصاص دارد! که پاسخ به مقاله او را نیز قبلا مفصلا دادم.
اشکال از گروه اندیشه ورزان:
با سلام و درود. استاد ارجمند.
اولا برای یک حکم اضطرای موقت آیه قران نازل نمیشود. و حکمت نزول وحی از بین میرود.
۲_ وظیفه پیامبران و امامان تبعیت از فرهنگ جامعه است، یا برعکس ، این جامعه است که باید از پیشوایان تبعیت کند، جز این است که ارشاد و رشد و تعالی جامعه فلسفه وجودی آنهاست ؟ موضوع حق قرار دادن انسان، و اینکه انسان طرف حق نباشد بل چون حیوانات و اشیائ موضوع حق و قابل خرید و فروش، قابل تصرف،( بدون لزوم عقد مساوق تجاوز)باشد، قبح عقلی و ذاتی دارد و خلاف کرامت ذاتی بشر است، آیا این امر قبیح را پیامبر و امامان نعوذ بالله نمیفهمیدند اما آبراهام لینکن در آمریکا فهمید؟ و از کرامت انسان گفت. ایا خداوند، حضرات معصومین، نمیتوانستند جامعه را ارشاد کنند و راهکاری مثل همین حقوق کار امروزین برای بشر آن زمان ارائه دهند تا هم حقوق انسان حفظ شود هم مشکل اقتصادی مردم حل گردد.
۳_ اضطرار از جمله احکام ثانویه است، لذا باید حکم اولی آن وجود داشته باشد، حکم اولی در خصوص حرمت و قبح برده داری چیست؟ کجا وحی شده ، در کدام حدیث امده؟ برای مثال حکم اولی روزه وجوب است حکم ثانویه و اضطراری ان در حالت ضررو مسافرت عدم وجوب یا حرمت.
۴_ خداوندی که در علم ازلی خود میدانست بزودی این فرهنگ نزد تمام انسانها قبیح و مردد اعلام میشود و حکمی میگردد که موضوعا منتفی است، و عملامنسوخ میگردد است، چرا چندین ایه در تایید ان نازل نموده؟ در حالیکه احکام قران باید شان ازلی و ابدی داشته باشند.
پاسخ:
علیک السلام
با تشکر
اولا: حکم بردگی مقید است، نه موقت، و اینکه این قید در ظرف زمانی خاص منتفی و در نتیجه موضوع آن نیز منتفی شده سبب این شبهه شد که حکم موقت است، و مانعی ندارد برای موضوع بسیار مهم جامعه حکم مقید و مشروط به شرایطی بشود و موجب لغویت آیه قرآن نمیشود، زیرا آن حکم متناسب با وجود موضوع در هر زمان به صورت شناور باقی میماند و چه بسا قرونی دیگر بیاید آن اضطرار برگردد و در نتیجه حکم نیز مترتب میشود.
چنانکه قانون بردگی گرفتن اسیران جنگی در گذشته بود و در زمان ما با توفق بین المللی منتفی شد و ممکن است فرض شود در یک زمانی گروهی با اسیران جنگی ما این کار را انجام بدهند و در نتیجه به عنوان مقابله به مثل برای ما نیز جایز خواهد بود اسیران جنگی انان را به بردگی بگیریم.
ثانیا: وظیفه پیامبران و امامان پیروی از فرهنگ جامعه مطلق نیست، بلکه جامعه گاهی احکام خوبی مانند ازدواج و طلاق دارد پیامبر با شرایطی آن را امضا میکند و گاهی جامعه در یک ظرفیت زمانی نیازمند اموری مانند برده است به طوری که نمیتواند از ان جدا شود در این صورت امکان برچیدن یکباره یک سنت فراگیر جامعه وجود ندارد، به ناچار با شرایطی آن را امضا میکند و قوانینی ارائه میدهد که تدریجا آن سنت برچیده شود.
اما مثل قانون کار در زمان ما برای زمان رایج بودن بردگی کاربردی نداشت مگر در مورد کارگران غیر برده و این کار نیز در جای خود انجام گرفت.
ثالثا: حکم اولی آزاد بودن انسان است که در روایت علی علیه السلام آمده (َ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً) (نهج البلاغه نامه ۳۱) (بنده دیگری [غیر خدا] مباش در حالی که خدا تو را آزاد آفریده است) پس اصل آزادی انسان و بردگی خلاف اصل بوده و در اغاز خلقت انسان برای مدتی طولانی نبود و برای زمان اضطرار جامعه بود.
رابعا: در مورد بند ۴ درست است خداوند میدانست، ولی منافات ندارد که حکم را با شرایطی امضا کند که تدریجا موضوع آن از بین رفته و در نتیجه در آینده برای آن حکم زمینه وجود پیدا نکند، پس خداوند حکم را مطلق امضا نکرد تا اشکال وارد باشد.
ضمنا این حکم به صورت مقیدش همیشگی است و اینکه در یک ظرف زمانی موضوعش منتفی شود مشکلی در ارائه قانون وجود پیدا نمیکند.
چنانکه قوانین راهنمایی و رانندگی و احکام قضائی برای همیشه تصویب میشود ولی در بعضی از کشورها و شاید در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام جامعه طوری اصلاح شود که موضوع این نوع احکام تحقق پیدا نکند.
اشکال:
حکم برده داری مطلق هست همانند همه احکام دیگر. قید زمان و قید مکان از قیود عامه هست که همه احکام و قوانین در همه ازمنه و امکنه جاری هست به خاطر این قبیل قیود عام حکم را مقید نمی شمارند. قیود زمانی و مکانی همانند قید حیات است که کسی آن را قید نمی داند .حکم برده داری یک حکم اصلی و غیر مقید هست و با از بین رفتن زمان یا مکان اصل حکم کلا منتفی می شود نه این که به محاق می رود که اگر روزی و روزگاری شرایط آن جور شد دوباره زنده شود . زمان به عقب برنمی گردد . الان باید گفت اسلام برده داری ندارد . حکم برده داری شناور نیست منسوخ کامل هست .
بنده هم نگفتم وظیفه پیامبران پیروی مطلق است چون در برخی موارد اصلاحاتی انجام می دادند اما بنیاد قانون های اسلامی امضایی هست. امضای قانون برده داری امضای مطلق بود و نه امضایی که بخواهد کم کم آن را اصلاح کند همانند شراب خواری نبود که تدریجا بخواهد آن را اصلاح کند. حکم دائمی بود و قصد اصلاح هم در بین نبود چون با توجه به بنیان اقتصادی جامعه اصلاح پذیر نبود . وقتی بنیان اقتصادی زندگی بشر تغییر کرد این قانون در همه جهان از بین رفت .
سخن علی علیه السلام ربطی به مقوله برده داری ندارد . چون کسی خودش را برده قرار نمی داد که ایشان بفرمایند خودت را برده نکن. حریت و عدم حریت در سخن علی علیه السلام یک آموزه اخلاقی برای افراد آزاد است و نه برده ها .
این که گفته شود اصل آزادی انسان است .سخن دقیقی نیست . آزادی و بردگی را سیستم اقتصادی ادوار تعیین می کند . عصر برده داری به غیر برده داری را اقتضا نمی کرد چنانکه عصر ماشین به غیر ماشین را پذیرا نیست .
از این که گفته شود خداوند حکمی را مطلق جعل کرده است ولی بعد غیر قابل اجرا شده است نهراسید . مطلق بودن حکم به معنای جاودانگی حکم نیست چون در ذات حکم ها محدودیت زمان و مکان وجود دارد و این نقص برای خداوند نیست . البته همه این ها مشروط به این است که باور داشته باشیم خداوند برای بشر قانون جعل گرده است که هذا اول الکلام. .
پاسخ:
درست است که زمان و مکان از قیود عامه است، ولی مقصود من از قیود، شرایط تهیه برده و برده داری و راههای آزاد کردن آنان است. مثلا در اسلام صحیح نیست که یک مسلمان آزاد خود یا فرزند خود را به عنوان برده بفروشد، در حالی که اگر اسلام نبود چنین کاری جایز بود. و نیز شرایط برده داری که برده ها دچار سختی و رنج نشوند و نیز شرایط آزاد کردن برده.
این نوع شرایط از قیود عامه نبوده و مستقل و ره آورد اسلام است.