پرسشها و پاسخها درباره خدا انسان وو
پرسشهایی در فضای مجازی وا صل شده است که پاسخهایی تقدیم میشود
پرسشها عبارتند از:
مسئله ی اول این که یا به دانای مطلق بودن خدا اعتقاد داریم یا نداریم. میدانیم که علم غیب و اطلاع از اتفاقات ازل تا ابد و…. فقط مختص ذات اقدس الهی است . در ادیان مختلف را نمیدانم اما در دین اسلام این ویژگی به پیامبر و بعضاً حضرت فاطمه و ائمه نیز اطلاق شده، خب اینجا یک شبهه ایجاد می شود این که خدا دیگر عالم مطلق نیست چون تقریباً چهارده نفر دیگر هم همانند خدا هستند پس اینجا بیهمتایی هم زیر سوال می رود . اگر فرض کنیم چهارده معصوم نظر کرده ی خدا هستند و از هر گونه خطا و اشتباه مصون هستند ،پس از بعد انسانیت دیگر نمیشه به ائمه علیه السلام نگاه کرد و یک درجه ارتقاء می یابند . وقتی از هر گناه و اشتباهی به دور هستند چه تفاوتی با خدا دارند؟!
از این حیث هم یگانگی خدا را زیر سوال می بریم . سوال دیگر این که اگر خدای قادر و متعال و آگاه به امور از ابتدا می دانسته که از ابتدای آفرینش بشریت چه اتفاقی خواهد افتاد و شیطان خروج خواهد کرد و… چرا پیشگیری نکرد و اجازه داد شیطان این همه پیشروی کند؟ آیا خدا نمی توانست جلوی شیطان را بگیرد؟ ما معتقدیم خدا بی نیاز است ،چه نیازی به امتحان و آزمایش الهی داشته است. ما معتقدیم خدا از روح خود در کالبد آدم دمید . قطعا روح خدا از اشتباه و گناه منزه است پس چرا آدم از شیطان پیروی کرد؟
خب می گوییم خدا ارحم الراحمین است ،چرا گناه انسان نادان که هیچ شناختی نسبت به محیط اطراف نداشته را نبخشید؟ خب بگذریم انسان هبوط کرد ، آیا خدا نمی دانست قابیل هابیل را می کشد؟ آیا خدا داشت توان آفرینش خود را امتحان می کرد؟ مثل این که بگوییم بشر اولین تلفن را اختراع کرد و کمبود و کاستی ها را به مرور برطرف کرد تا به گوشی همراه و حال هم به متاورس و…. برسد؟! حالا همه به کنار انسان آفریده شد ، به زمین فرستاده شد، میلیاردها از آن تکثیر. شد، آیا خدا نمی توانست لااقل از اول ذات و وجود ما را پاک بیافریند که یکی از ما یزید نشود و یکی امام حسین؟ یکی قاتل نشود و دیگری مقتول؟ مگر خدا از همه چیز آگاه نیست ، چرا از ابتدا ما را سر به راه نیافریده تا لازم نباشد هزارو اندی پیامبر برای هدایتمان بفرستد و در نهایت وقتی از هدایتمان ناامید شد برایمان عذاب بفرستد! خب باز هم گیرم که این هم به ذهن خدا نرسید ،مسلمانان می گویند اسلام کامل ترین دین است ، یعنی خدا از اول نمی توانسته یک دین کامل تعیین کند؟ باز مثال گوشی را می زنم یعنی خدا آزمایش و خطا کرده و دیده دین های قبلی کامل نبودند گفته آخرین پیامبر تو برو و دین را بر مردم کامل کن؟! حالا آخرین دین هم آمد ! تکلیف آن ها که در نقاط دور دست تر از محل تبلیغات دین بودند و اطلاعی از دین نداشتند و بعضاً هنوز هم ندارند چیست؟ مگر قرآن برای هدایت بنده ها کافی نبود ، بعد از آن با وجود دوازده امام و تا به امروز این همه مبلغ دینی چرا آنان که آدمیت را پیشه کردند اندک هستند؟! این همه در بلاد کفر انسان های بی دین به سلامت بشریت و رفاه بشر خدمت کردند ، تا اینجا که دین دستاورد اخلاقی چندانی نداشته، رجوع کنیم به جنگ های قرون وسطایی و جنگ های بدو اسلام تا کنون، دستاوردعلمی دین چه بوده؟!
کسانی که به عنوان الگو برای زنان و مردان معرفی می کنند چه خصایصی داشتند که دیگران ندارند؟ یعنی بپذیریم نعوذ بالله بازیچه ی دست خدایی هستیم که تکلیفش با خودش مشخص نیست و هربار در پروژه ی ارسال پیامبر شکست خورده؟ یا بپذیریم خدا از عاقبت کار اطلاع نداشته و این همه انسان بی گناه هر روز در سراسر دنیا کشته می شوند و ظالمان گردن کلفت تر اما خدا زورش به بنده های خبیث و زورگو نمی رسد و نمی تواند بعد از هزار و چهارصد سال ، پس از این همه کشت و کشتار و قتل و غارت، یک نوح دیگر بفرستد تا کشتی ای بسازد و صالحان را سوار کند و با یک عذاب الهی بدکاران را به سزای اعمالشان برساند.
خب وعده ی عذاب پس از مرگ به چه درد ما می خورد ، طرفنود سال عمر می کند ، چهل سال زور می گوید ، از زندگی لذت می برد و ما ذلیل مررگ می شویم تا شاید در دنیای دیگر به عذاب الهی دچار شود ، آن هم می خواهم نشود . به چه درد ما می خورد ؟!چه دردی از این همه انسان مصیبت دیده کم می کند؟!.
پاسخ ها از باقریان
این نوشته چند پرسش دارد که لازم است به هر یک پاسخ داده شود:
پاسخ به پرسش اول:
خدا عالم مطلق است، یعنی علم او از خودش بوده و به همه چیز علم دارد و معنای علم مطلق خدا این نیست که دیگران با اعطا و اذن او از علم او بهره نداشته باشند.
و اما علم پیامبر و معصومان دیگر مطق تیست، بلکه (اولا) ذاتی نیست، بلکه همه از خدا است، خدا درباره علم یعقوب علیه السلام فرمود (وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناه) (یوسف / ۶۸) (ثانیا) همین علم را با اذن و مصلحت خدا دارند، اگر عیسی علیه السلام میگوید (َ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُم) (آل عمران / ۴۹) با اذن خدا خبر میدهد و (ثالثا) در روایات دارد که علم معصوم درصورتی است که خودشان نیز بخواهند ان مورد را بدانند، مانند علم آنان به تفسیر آیات قرآن و براهین اعتقادی و احکام دین، یعنی علم آنان در صورت مصلحت داشتن است.
پس علم معصوم مطلق نیست، بلکه با اعطای خدا و اذن او و اراده معصوم و داشتن مصلحت است.
پاسخ به پرسش دوم:
روح انسان خدایی است، نه اینکه خدا روح داشته و روح خود را به انسان داده باشد، خدا نه روح دارد و. نه جسم، بلکه مقصود روحی است که خدا آن را آفریده و برای انسان شایسته دیده و به او داده است، مثل جسم انسان و حیوان و… با این حال به انسان اختیار داده است تا از میان خیر و شر هر کدام را انتخاب کند، ولی اگر خیر را انتخاب کند به بهشت میرود و اگر بدی را انتخاب و گناه کند و توبه نکند به دوزخ میرود.
ضمنا عصیان آدم (ع) در واقع عصیان نبود بلکه ترک اولی بود، یعنی از میان دو چیزی که یکی برتر از دیکری ولی هر دو خوب بود او غیر برتر را انتخاب کرده بود .و چون پیامبر بود از بهشت مخصوص بیرون رانده شد و توبه و گریه ادم (ع) برای ان بود که چرا آن ترک اولی از او تحقق پیدا کرده بود.
پاسخ به پرسش سوم:
در مورد گناه نادان اگر نادنی او به اندازه ای بود که عقل او هم تشخیص نداده بود، در این صورت به سبب قصور عقلی عقاب نمیشود و اگر در مورد احکام دین بود اگر در جهلش مقصر باشد به سبب تقصیرش گناهکار است ولی اگر مقصر نباشد بلکه احکام دین به او نرسیده باشد و او هم فکرش نرسیده بود که چنین احکامی وجود داشته باشد در این صورت مستضعف فکری شمرده شده و عقاب نمیشود چنانکه خدا فرمود (وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً) (اسراءأ / ۱۵) یعنی (ما کیفر نمیکنیم تا رسولی بفرستیم» و علما فرمودند اگر حکم خدا به پیامبرش ابلاغ و پیامبرش هم آن را صادر کند ولی به دست مکلف نرسد در این صورت تخلف آن مکلف عصیان و گناه شمرده نمیشود، از اینرو کیفر نمیشود یعنی رحمت خدا شامل حال او میشو، به شرط ایتکه آن مقدار را که تشخیص داده بود عمل کرده باشد و الا در برابر ان کارها کیفر میشود، نه در برابر کارهایی که وظیفه خود را اصلا نمیدانست و عقلش هم تشخیص نداده بود.
پاسخ به پرسش چهارم:
در مورد قتل هابیل به وسیله قابیل و مانند ان درست است خدا میدانست، ولی علم خدا دلیل بر عصیان انسان و توجیه تخلف او نمیشود، یک معلم – مثلا – میداند فلان دانش آموز به سبب تنبلیش در امتحانات مردود میشود، حالا اگر آن دانش اموز مردود شد تقصیر معلم است که او را درس داده و وقت خود را برای او صرف کرده بود؟! خدا انسان را خلق کرد و راه درست را هم به او نشان داد و فرمود هر کس راه درست را بپیماید به بهشت میرود و هر کس راه شیطان را برود جهنم میرود، در حالی که از ارل علم داشت چه کسانی راه راست و چه کسانی راه شیطان را میروند، ولی هدف او این بود که انسان با اختیار خود راه سعادت را بپیماید و الا اگر بنا بود که چون میدانست میلیونها نفر عصیان میکنند پس انان را خلق نکند لازم نبود اصلا انان را انسان بیافریند، بلکه فرشته ها بودند کافی بود.
پاسخ به پرسش پنجم:
اینکه خدا این همه پیامبر و جانشینانشان را فرستاد و وعاظ و مبلغان در طول قرنها تبلیغ میکنند ولی گرایش به راه خدا اندک است، تقصیر از کیست؟ ممکن است وعاظ و مبلغان درست تبلیغ نکرده باشند، و راه درست تبلیغ و مطابق با زمان را بعضیها ندانند، ولی پیامبران همه کارهایشان با اذن و نظارت خدا بود، در این صورت نباید تقصیر را به گردن پیامبران بیندازیم، بلکه این مردم بودند که از پیامبران اطاعت نکردند و انان را به سحر و جاوگری متهم میکردند و از هوای نفس خود پیروی میکردند و وجود خدا و قیامت را هم منکر میشدند.
راز این مطلب این است که مردم خدا را با چشم نمیدیدند و فکر میکردند همه چیز باید با چشم دیده شود و اعجاز پیامبران را هم سحر و جادو میخواندند و نیز مردم دنیای نزدیک را میدیدند و فکر میکردند قیامتی وجود ندارد و فکر میکردند به دنیا آمدمدند همانند حیوانات باید هر کاری را انجام بدهند و به چای خدای یگانه بتها را عبادت میکرند و به جای اطاعت از پیامبران خدا از زورگویان حاکم مانند فرعون و نمرود اطاعت میکردند در حالی که با چشم خود پیامبران پاک و راهنماییهای آنان را میدیدند. پس دنبال مقصر بگردید که ان مردم گناهکار بودند .
پاسخ به پرسش ششم:
وعده عذاب پس از مرگ فایده اش این است که در دنیا تا جان داریم بیدار بشویم و با دست خود خود را دوزخی نکنیم..