چگونگی برخورد اسلام با غیر مسلمانان

باسمه تعالی

شبهه ای مطرح شد درباره برخورد اسلام با غیر مسلمانان از اینکه:

برخی گفته اند: «ببان کردید: هنگامی که یهوه خدایتان آن شهر را به شما داد تمام مردان آن را از بین ببرید اما  زن و بچه ها و گاوها و گوسفندان و هر چه در شهر باشد می توانید برای خودتان تصاحب کنید».

سوال: مگر قران و شریعت محمدی غیر آنچه از شریعت یهود نقل کردید می گوید؟».

پاسخ

غیر مسلمانان برخی اهل کتاب [یهود، مسیحیان و زرتشتیان] و برخی غیر اهل کتاب مانند مشرکان هستند و روشن است که در اسلام با اهل کتاب اصلا بنای جنگ نداشت، مگر اینکه آنان اقدام به جنگ و یا بر خلاف پیمان با مسلمانان عمل کرده و خیانت بورزند و با متجاوزان همکاری نمایند، وگرنه آنان را در پذیرش اسلام و یا پرداختن جزیه (مالیات سرانه مخصوص اهل کتاب) برای زندگی امن در سایه حکومت اسلامی آزاد گذاشته بود و شسایسته توجه است که اسلام مرز نژاد پرستی را در هم نوردیده و برای هیچ نژادی امتیاز قائل نیست و تنها امتیاز را تقوی و علم و جهاد و تلاشس در راه خدا و دادگری و بینش و درک درست میداند. [اعراف: ۲۶ و زمر: ۹ و نساء: ۹۵ و نحل: ۷۶ و فاطر: ۱۹].

 

در مورد مشرکان

و اما در مورد مشرکان مروری به آیات قرآن و سپس به سیره پیامبر (ص) داشته باشیم:

از آیات قرآن استفاده میشود که جنگ در برابر متجاوزان و خائنان و پیمان شکنان است و آیه (قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً) [التوبه: ۳۶] «و با همه مشركان همان گونه كه آنان با همه شما مى‏جنگند، بجنگيد».

این آیه صراحت دارد که جنگ با مشرکان در مقابل جنگ آنان با مسلمانان است و ناظر به مشرکان مکه قبل از فتح آن است که پیامبر (ص) و یارانش را از شهر اخراج کرده و جنگهای متعدد علیه مسلمانان به راه انداخته بودند و آیه شریفه ناظر به همه مشرکان نیست.

شاهد بر مدعای ما آیه دیگر است که فرمود:

(لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين‏  * إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون‏) [الممتحنه: ۸ و ۹]. «خدا شما را از نيكى كردن و عدالت نسبت به كسانى كه دركار دين با شما نجنگيدند و شما را از ديارتان بيرون نكردند باز نمى‏دارد زيرا خدا عدالت پيشگان را دوست دارد * خدا فقط شما را از دوستى با كسانى نهى مى‏كند كه در كار دين با شما جنگيدند، و از ديارتان بيرون راندند، و در بيرون راندنتان به يكديگر كمك كردند. و كسانى كه با آنان دوستى كنند، پس دوستى كنندگان همان ستمكارانند».

علامه طباطبائی در تفسیر این قسمت از آیه نوشته است: «در اين آيه شريفه و آيه بعدش نهى وارد در اول سوره را توضيح مى‏دهد. و مراد از آن كفارى كه با مؤمنين بر سر دين قتال نكردند و مؤمنين را از ديارشان بيرون نساختند، كفار نقاط ديگر و غير مكه است، مشركينى است كه با مسلمانان معاهده داشتند» [المیزان ج ۱۹ ص ۲۳۴].

و نیز خداوند درباره مشرکانی که با مسلمانان پیمان بسته و به آن وفادار باشند فرمود (إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقين‏) [توبه: ۴] «مگر آن گروه از مشركان كه با آنها عهد بسته‏ايد و هيچ عهد شما نشكستند و هيچ يك از دشمنان شما را يارى نكرده باشند، پس با آنها تا مدتى كه مقرر داشته‏ايد عهد نگاه داريد، كه خدا متقيان را دوست مى‏دارد»

از این آیه استفاده میشود که دولت اسلامی میتواند با مشرکان پیمان صلح ببندد و اگر آنان به پیمان نامه وفادار باشند کاری با آنان ندارد.

بنا براین از آیات قران استفاده نمی شود که مسلمانان بتوانند به صورت ابتدائی و بدون اقدام غیر مسلمانان به جنگ یا خیانت به سرزمین و شهرهای مشرکان یورش برده و مردانشان را کشته و زنان و کودکانشان را به اسارت و اموالشان را به غنیمت بگیرند.

 

سیره پیامبر (ص) در رفتار با مشرکان

سیره پیامبر (ص) بعد از فتح مکه کشتن مشرکان نبود، تا آنجا که مشرکان نخست برهنه برای طواف به مسجد الحرام می آمدند و با نزول آیاتی از سوره توبه تنها از ورود آنان به مسجد الحرام نهی شد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا) [توبه: ۲۸] «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، محققا بدانيد كه مشركان نجس و پليدند و بعد از اين سال (كه عهدشان به پايان مى‏رسد) نبايد قدم به مسجد الحرام گذارند».

 

سیره پیامبر (ص) با مشرکان یمن

خالد بن ولید با فرمان پیامبر (ص) برای تبلیغ و دعوت مردم به اسلام  به یمن رفته بود، ولی در آنجا برای کشاندن مردم به اسلام به زور و قتل و غارت متوسل شد، يحيى تيمى نقل كرد: خالد بن وليد در يمن جناياتى را مرتكب شده بود كه پيامبر صلی الله علیه وآله ‏ ‏ فرمود: «خدایا! از آنچه خالد انجام داد من بيزارم»؛ سپس على بن ابى‏طالب كرّم اللّه‏ وجهَه را براى جبران خطاى خالد فرستاد و با او مالى را فرستاد، [على علیه السلام] خون‏بهاى كشته شده‏هاى آنان و اموال گرفته شده از آنان را به آنان داد؛ سپس اندكى از مال باقى ماند، به آنان گفت: «اين اموال به صورت احتياط از جانب پيامبر صلی الله علیه وآله در برابر آنچه او نمى‏داند و شما نمى‏دانيد از آنِ شما باشد»، آن‏گاه كه على [علیه السلام] نزد پيامبر صلی الله علیه وآله ‏ بر گشت و خبر را به او گزارش داد، پيامبر (ص) به او فرمود: «أَصَبْتَ وَ أحْسَنْتَ»[يحيى بن ابى بكر تيمى، بهجة المحافل و بغية الاماثل، ص ۳۰۸]؛ يعنى: «درست و نيكو عمل كرده‏اى».

در تاریخ جرجان با سندی از علی [علیه السلام] آمده است: پیامبر صلی الله علیه وآله ‏ به من فرمود: بر ناقه من سوار شو و به سوی یمن برو، آنگاه که به عقبه اُفَیق رسیدی، آن مردم را خواهی دید که به سوی تو میآیند، پس بگو: «ای سنگ، ای ریک، ای درخت، پیامبر خدا۹ به شما سلام می‌رساند»، آنگاه که علی [علیه السلام] به یمن و به عقبه اُفَیق رسید، روی عقبه ایستاد، افق به لرزه در آمد و پس از ابلاغ سلام پیامبر صلی الله علیه وآله ‏ ، شنید که سنگ‌ها، ریگ‌ها و درختان گفتند: سلام بر پیامبر خدا و سلام بر تو»، مردم یمن با دیدن علی [علیه السلام] و شنیدن پاسخ سلام، همه اسلام آوردند. [حمزة بن یوسف، تاریخ جرجان: ۳۸۶].

در این داستان اولا پیامبر (ص) از جنایت خالد اعلان برائت کرد و ثانیا با اعزام علی (ع) و فرستادن اموال از مشرکان دلجویی و رضایت آنان را جلب کرد تا آنجا که به آیین اسلام اشتیاق پیدا کرده و با میل خود به ایین اسلام گرویدند.

 

اشکال اسارت بازماندگان

در مواردی که مشرکان یا اهل کتاب با مسلمانان چنگ میکردند و حاکم اسلامی ناچار به دفع تجاوز و یا کیفر دادن به خیانت آنان بود پس از کشته شدن جنگجویان در میدان جنگ زن و فرزندانشان به اسارت و اموالشان به غنیمت گرفته میشد، و این موضوع بهانه ای برای تضعیف اسلام از سوی معاندان شده است، در حالی که این موضوع نه از اختصاصات اسلام و از احکام جعل شده اسلام نبود، بلکه بر اساس توافق عقلائی عملی همه اقوام و قبایل در آن زمان بود و در اسلام طبق توافق عقلایی به رسمیت شناخته شده بود.

به دیگر سخن: پذیرفتن این قانون از سوی اسلام از باب قاعده الزام (الزموهم بما الزموا علی انفسهم) [طوسی، تهذیب الأحکام ج ۹ ص ۳۲۲ باب ۲۹ (باب میراث الإخوة و الأخوات) ح ۱۱] بود، یعنی «آنان را به چیزی وادارید که خود آن را برای خود پذیرفته اند».

ولی با این حال پیامبر اعظم (ص) بعد از فتح مکه به این توافق عقلائی زمان خود عمل نکرد و به قاعده الزام استناد نکرد و در حالی که می توانست آنان را به بردگی و اموالشان را به غنیمت بگیرد، اسلام ظاهری مشرکان مکه را پذیرفت و از گذشته پر از جنایت انان چشم پوشی و همه آنان را عفو و آزاد کرد.

 

زنان و فرزندان اسیر در زمان ما

اما در این زمان که قانون بردگی لغو و کشورهای اسلامی نیز طبق منشور سازمان ملل ان را به عنوان یک پیمان نامه عقلائی بین المللی امضا کردند، همه مسلمانان موظف هستند طبق این توافق عمل نمایند و در صورت اسیر گرفتن در میدان جنگ حق ندارند اسیران و زنان و فرزندان آنان را به بردگی بگیرند و اما غنایم تنها آنچه در میدان جنگ از سلاح به دست میآید اجازه دارند تصاحب نمایند، نه اموال خصوصی منقول و غیر منقول آنان را.

آنچه برای این زمان گفته شد با توافق عقلائی زمان گذشته و امضای آن از سوی اسلام، یعنی عمل به قاعده الزام منافات ندارد، زیرا آنچه در سابق بود به عنوان یک قانون ضبط و ثابت شده است تا اگر احیانا زمانی فرا رسید که در توافق کنونی زمان ما تغییری حاصل و به توافق زمان قدیم رضایت دادند مسلمانان نیز به عنوان قاعده الزام حق استفاده از ان توافق را خواهند داشت و حکم جعلی ابتدایی اسلام هم نبود تا بر جعل آن اشکال بشود.

 

نادرستی قیاس روش یهود به روش اسلام

بیان شد که در ایین اسلام با اهل کتاب بنای جنگ ندارد، بلکه برنامه اسلام در مورد آنان دعوت به اسلام یا جزیه دادن برای برخورداری از زندگی امن در دولت اسلامی است، و نیز نسبت به مشرکان برنامه آغاز کردن جنگ وجود ندارد مگر اینکه آنان بخواهند با مسلمانان جنگ کنند و یا در جنگ دیگران با مسلمانان از پشت به مسلمانان خنجر بکشند و با متجاوزان همکاری کنند و یا پیمان صلح با مسلمانان را نادیده بگیرند.

در حالی که یهود طبق کتاب تحریف شده تورات خود را قوم برتر دانسته و به خود حق میدهند نسبت به غیر یهود هر جنایتی را مرتکب شوند، چنانکه جنایات آنان در طول بیش از هفتاد سال اشغال سرزمین فلسطین به ویژه چند ماه اخیر در غزه و لبنان بیانگر این تفکر نژاد پرستانه است.