پاسخ به شبهه تنافی اخلاق با دین (مناظره).

باسمه تعالی

این شبهه در فضا مجازی مطرح و به صورت مناظره با اشکال و پاسخ همراه بود و از مستشکل با حرف رمز (م) یاد شد.

.شبهه آقا م..:

نه عدل علی و نه رسم معاویه ربطی به آدم امروزی و دنیای امروزی نداره ..فاقد مفاهیم اساسی و بنیادی برای فهم  تعاملات انسانی هست ،عدل علی امروزه در کلان نظریات عدالت یه جوک هست …اما در منش فردی و اخلاقی شاید بشه بهش نگاه کرد ..هر چند مذهب صلاحیت ورود به امر اخلاقی رو نداره.

 

پاسخ باقریان:

با احترام به افکار مخالف

عدل عدل و معقول و موافق با خرد است هر زمان باشد، عدل در مقابل ظلم است  و عدل علی (ع) یعنی عدالت واقعی نه شعاری. چنین عدلی مختص زمان خاص نیست.

این ادعا که (مذهب صلاحیت ورود به امر اخلاقی رو نداره) ادعایی بی دلیل و خلاف واقع و تعیین تکلیف گردن برای خدا است.  مذهب و دین نه تنها صلاحیت ورود به امر اخلاقی را دارد، بلکه اخلاق جزء دین است و پیوند جدا ناپذیر با دین و مذهب دارد.

جز اینکه خلقهای پسندیده گاهی با عقل کشف میشود و عقل از مبانی استنباط در فقه اسلام است. و ادعای عدم صلاخیت مذهب برای ورود به اخلاق بیانگر بی اطلاعی از فقه است.

هرکس نظزی جز این داشته باشد مختار است ولی این هم نظر ما است بپسندید یا نپسندید بالاخره ما نیز حق نظر داریم گرچه موافق نباشید

 

آقا م:

مباحث اخلاقی موضوعاتی ورا دینی هستند. لطف بفرمایید بگویید کجای کشتن یک فرد (به طور مثال کافر ) و غارت زن و مالش اخلاقی هست؟ وارد مثال های متعدد دیگر نمیشم /اتفاقا به دلیل رشته ای که خوندم هم با فقه و هم با اصولش آشنایی رو دارم  اگر عقل در تخالف با قرآن قرار بگیرد فقیه جانب کدام رو می گیرد؟

در باب عدالت: عدالت به معنایی که زمان اون بزرگواران وجود داشته اصلا به کار امروز نمیاد … چون گستره ی مفاهیمی که پیرامون عدالت شکل گرفته موضوعاتی ورای  آن شکل از عدالت هستند. تکامل اخلاق و اصول اخلاقی در گستره ی زیستی بشر ورای مذاهب بوده .. اینکه یک دینی یا مذهبی به امری اخلاقی مهر تایید زده دلیل بر این نیست که ریشه ی اخلاق در دین است یا مذهب هست.

اخلاق امری جهان شمول است. مذاهب اما ور مناطقی خاص خود تولید تکلیف می کنند.

 

پاسخ باقریان:

اولا: گرچه موضوعات اخلاقی فرا دینی باشد ولی لازمه اش این نیست که دین و مذهب صلاحیت ورود به آن را نداشته باشد دین دین خداوند آفریننده است و آن فرا دینی که میفرمایید خود از برگرفته از عقل و عقلا است که از مبانی استنباط فقه است.

اما شاهدی که درباره قتل کفار آوردید. چه کس گفت کافر به عنوان کافر باید کشته شود؟ این آیه قرآن است (لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين‏) [سوره ممتحنه آیه ۸] که ما را از کشتن کفار و مشرکانی که با ما در جنگ نباشند نهی فرموده است آیه صریح در جواز ارتباط داشتن با چنین کفاری است.

جنابعالی شنیده های خود  و یا فتوای معدودی مانند داعش را به پای دین میریزی

ضمنا عقل واقعی هیچ گاه در تقابل با قرآن قرار نمی گیرد.

اما آنچه در ادامه فرمودی تغییری در ماهیت عدالت نمیدهد، بلکه مو.ضوعات عدالت تکامل پیدا کرده و یا دگرگون شده است و علی ع اگر الآن بود این موضوعات را توجه میفرمود.

اخلاق امری جهان شمول است ولی مورد امضای دین قرار گرفته است یعنی دین خدا نیز حق ورود به آن را  دارد، به عنوان تایید و گاهی عدم تایید.

به عنوان نمونه در میان اقوام وحشی رسم اخلاقی است که اگر به مهمانی آنان بروند سر همسر او را بریده و کوچک میکنند و به او هدیه میدهند!!! اما دین این اخلاق را تایید نمیکند.

 

آقا م

اینکه می فرمایید کار داعش و شنیده ها از همون جنس تبخترهاست فدات شم که در هیچ کجای هیچ علم و دانشی  پیدا نمیشه جز در کسانی که خود را از دانایان دین می دانند .صریح دو ایه رو تقدیم می کنم .اینکه من شنیدم نه خیر نشنیدم ..عرض کردم به دلیل رشته ای که خوندم این ها رو مطالعه کردم هر چند به اندازه ی حضرتعالی نخوندم …شما نهایتا می تونید دلایل خودتون رو عرضه کنی استاد عزیز …شما برای اینکه حتی سلامی هم ندی و نشون بدید که چقدر خشمگینی از این حرف ها عرایض بنده رو ریپلای نکردی ..ایرادی هم نیست (هر چند امید دارم گمان من غلط باشه )…اما من بر مبنای اخلاق حاکم بر مباحث وقتی بحثم ناظر به موارد مطروحه هست ریپلای می کنم فدات شم …معتقدم اگر هزار باقریان و دادویی هم از این دین دفاع نکنن هیچ ثلمه ای هم بهش وارد نمیشه اگر حق باشه و اگر یک نفر معتقد واقعی هم باقی بمونه.

همین ایه که فرمودید و زحمت فرستادنش رو کشیدید هم یک آیه ای است که میاد یک سری اگر و اما مطرخ می کنه که اگر این ها رو نکردند خب حالا نکشید و قتال نکنید (.در صورتی که اخلاق به شکل مطلق کشتن و قتال رو با هر بهانه ای امر مذمومی می داند …حالا معیار اینکه شما بفهمید دشمنی کرده کی میشه؟ بسته به انصاف فرد ..یکی میشه داعش ،یک کم نرم تر میشین شما و یکی این کار رو کلا انجام نمی ده و دست به کشتن این ادم ها نمی زنه و دامنه ی دشمنی رو گسترده نمی کنه که بکل وارد وادی دین نمیشه!!!

این ها رو برای بنده نفرمایید که مطالعه دارم و می دونم چه اتفاقات و چه اخبارهایی بوده …مستمسک به همین ایات .اگر مدعای دین هست که برای هدایت اومده این فقه بازی های مرسوم تعطیل میشه …اگر قرار بود ادم حرف بزنه خب قران رو خود حضرت محمد می نوشت….

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۵

وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَکَتْ أَيْمانُکُمْ کِتابَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْکُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَليماً حَکيماً۲۴

مثال تا دلتون بخواد هست ..وارد شاهکارهای عملی هم نمیشم. در اخلاق ما انسان دین دار و کافر نداریم .انسان به ماهو انسان بودن خودش مهمه …اما در دین (که بسیار منزه تر از مذهب است ) خیلی تفاوت هست بین دیندار و غیر اون …خب با این اتیکت ها آیا میشه اخلاق بار کنیم. امضای دین پای اخلاق چه فایده ای برای اخلاق دارد؟

 اون که شما می فرمایید در مورد اقوام وحشی ربطی به اخلاق نداره …رسوم ایشان هست که وقتی وارد سرند اخلاق میشه ازش عبور نمی کنه فرهنگ و اداب و رسوم هستند که به سنجه ی اخلاقی گذاشته میشن …اون کار و کارهای مشابه که در ادیان و مذاهب اتفاق می افته و جنبه ی غیر اخلاقی داره وقتی می فهمیم که غیر اخلاقی هست که با اون معیار اخلاق جهان شمول سنجه میشه

اما چرا مذاهب صلاحیت ندارند :به دو دلیل:

  • مذاهب مرتبط با زمانه ای هستند که مسائل و مواجهات اون ها اصلا هیچ سنخیتی به زمانه ی کنونی نداره….

۲- کاملا انسان ها در اون ها درجه بندی میشن و این تدرج راهی در اهلاق نداره

این ها مباحث پایه ای و نظری بحث صلاحیت هست …

حتی مذهبی که بخواد کفر به خدا رو ترویج کنه هم صلاحیت نداره …این مذاهب هم فقط شیعه نیست …از بودا و سنی و کاتولیک و ….هر انچه که انسان رو متدرج می بینه …

فتاوی داعش و فتاوی ایکس و ایگرگ خوانش هایی هستند که از دین شده …من  وشما خوشمون نمیاد یک چیز دیگه است…

در باب عدالت شما تایید فرمودی و بنده نظرم همین هست که شما می فرمایید .دنبال عدل علی گشتن در زمانه ای که ارتباطی با مولا نداره امر باطلی هست ..هر چند می تونم من مسلمون به خودم ببالم که یکی از بزرگان دین من چنین بود و متصف به عدالت بود و در سخت ترین تصمیمات هم رعایت کرد … دوستون دارم و ارادتمند

 

پاسخ باقریان

سلام علیک صبح بخیر آقا م… عزیز

ریبلای نکردن برای فرار از سلام  و یا از روی تبختر نبود  بلکه خواستم همگان مخاطبم باشند جنابعالی از نزدیک بنده را نمیشناسید تا بدانید چه اندازه متواضعم.

و اگر بر فرض از روی تبختر بوده است خلاف اخلاق مرتکب شدم و این خلاف شرعا گناه است و در پیشگاه خدا باید توبه و استغفار کنم.

فرمودی (معیار اینکه شما بفهمید دشمنی کرده کی میشه؟ بسته به انصاف فرد).

پاسخ: معیار فقط دشمنی نیست،  بلکه معیار تجاوز به حریم ما است،  دین نمیگوید با دشمن جنگ کنید،  بلکه میگوید در برابر متجاوز  – هرکه گرچه مسلمان – باشد  از خود دفاع و برای رفع تجاوز با او بجنگید. 

و اما در این قسمت فرمودی (اخلاق به شکل مطلق کشتن و قتال رو با هر بهانه ای امر مذمومی می داند).

پاسخ: این فقط یک ادعای فریبنده  است، بلکه اخلاق از دایره عقل نمیتواند خارج شود و جواز بلکه ارزشمندی دفاع در مقابل تجاوز  حکم قطعی عقل است و آن قوم که در برابر تجاوز از خود دفاع نکند چه از روی ترس و چه از روی سستی باشد در هر صورت [ترس و سستی] خلاف اخلاق است.

و اما آیه (فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۵).

پاسخ: در مورد مشرکان متجاوز مکه است که مسلمانان را شکنجه میدادند و میکشتند و پیامبر و یارانش را از شهر بیرون کرده بودند ،  نه اینکه  در مورد همه کافران و مشرکان باشد و من صریح آیه قران را قبلا نقل کردم که خدا فرمود با مشرکان غیر متجاوز میتوانید ارتباط داشته باشید و فقه صحیح همان را میگوید و پس از فتح مکه پیامبر (ص) با مشرکان غیر متجاوز جنگ نکرد و فقط چون طهارت را رعایت نمیکردند  و برهنه طواف میکردند – فرمود به مسجد الحرام نیایند.

و اما آیه (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَکَتْ أَيْمانُکُمْ کِتابَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْکُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَليماً حَکيماً۲۴).

پاسخ: طبق قوانین جنگ آن زمان بود و با اخلاق آن زمان هیچ منافاتی نداشت و اما با لغو بردگی و تعهد کشورهای اسلامی نسبت به آن حکم مذکور در قران زمینه اجرایی ندارد.

به عبارت دیگر بسیاری از اصول اخلاقی عمومیت ندارد چه رسد به اینکه فرا دینی باشد، بلکه مانند راستگویی و دروغگویی نسبی و متغیر هستند، راستگویی اگر موجب اختلاف و کینه و قتل و خونریزی بین افراد شود از نگاه عقل مذموم و از نگاه شرع حرام است، و دروغ گفتن اگر موجب نجات جان یک انسان شود و یا موجب رفع اختلاف بین دو نفر شود از  نگاه عقل ممدوح و از نگاه شرع حرام است.

موضوع بردگی نیز در ان زمان قانون اجتماعی جنگها بود و اسلام به عنوان  مقابله به مثل با شرایطی آن را پذیرفت ولی قوانینی جعل کرد که تدریجا به لغو بردگی منجر شود، چنانکه قبل از لغو. بردگی در سازمان ملل در کشورهای اسلامی بردگی عملا فروکش کرده و در موارد خاص مانند درباریان وجود داشت که آن هم از بین رفت.

نفرمایید رضا شاه آن را لغو کرد چون او فقط در ایران ان را لغو  کرد ولی در همه کشورهای اسلامی تدریجا از بین رفت.

موارد دیگر هم که اشاره فرمودی از موارد شبهات است مانند دو مورد قبلی .

فرمودی (در اخلاق ما انسان دین دار و کافر نداریم .انسان به ماهو انسان بودن خودش مهمه).

پاسخ: اتفاقا در دین جهات اخلاقی فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان ندارد، مثلا عدالت حتی در برابرکافران مطلوب و لازم است و همینطور راستگویی و دوری از اخلاق ناپسند، خداوند فرمود: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏) [مائده: ۸].

و در حدیث امام صادق علیه السلام ما را توصیه میکند تا مردم را با غیر زبان یعنی با اعمال خودمان به دین دعوت کنیم:

ابو اسامه میگوید: من از امام صادق علیه السلام شنیدم فرمود: «عَلیکُم بِتًقوَی الله وَالوَرَعِ والاِجتِهادِ وَ صِدقِ الحَدیثِ وَ أداءِ الأَمانَةِ وَ حُسنِ الخُلقِ وَ حُسنِ الجوارِ، وَ کُونوُ دُعاةً للنَّاسِ بِغَرِ ألسِنَتِکُم وَ  کُونوُا لنا زَیناً وَ لا تَکونُ شَیناً وَ عَلَیکُم بِظولِ الرُّکوعِ وَالسُّچُود و…» [کلینی، الکافی ۲: ۷۷ باب الورع حدیث ۹].

یعنی: «بر شما باد به رعایت تقوای الهی و پرهز حرامها و تلاش در راه خدا و راستگویی و ادای امانت و اخلاق خوب و برخورد خوب با همسایگان، و مردم را با چز زبانهایتان [به سوی دین] دعوت نمایید، و برای ما زیور باشید و برای ما ننگ نباشید».

خوب اگر دین برای رعایت اخلاق بین مسلمان و غیر مسلمان فرق میگذاشت آیه قران و روایت امام صادق علیه السلام را چه میگویید؟!

در دلیل اول ادعای عدم صلاحیت دین برای ورود به اخلاق فرمودی (مذاهب مرتبط با زمانه ای هستند که مسائل و مواجهات اون ها اصلا هیچ سنخیتی به زمانه ی کنونی نداره….).

پاسخ: (اولا) این یک ادعای محض و خلاف واقع است. و (ثانیا) شما ادعا دارید اخلاق جهان شمول است، اگر چنین است اختصاص به زمان کنونی ندارد، بنابراین اخلاق در گذشته هم وجود داشت و دین به ان توجه فراوان داشت و (ثالثا) بر خلاف نظر جنابعالی – آموزه های اخلاقی در دین به اندازه ای گسترده است که قابل وصف نیست  و کتابهای فرا.وان در این زمینه تالیف کرده اند و در حوزه های علمیه از گذشته دروس اخلاق داشته اند.

دلیل دوم شما این بود (کاملا انسان ها در اون ها درجه بندی میشن و این تدرج راهی در اخلاق نداره).

پاسخ: درجه بندی هم در ایمان و هم در عمل است و اخلاق جزء عمل است و آنکه ادعا میکند دین دارد و اخلاق ندارد در واقع دین ندارد در روایت آمده (لَا دِينَ‏ لِمَنْ‏ لَا مُرُوَّةَ لَه‏) [کافی ج ۱ ص ۱۹ حدیث ۱] «کسی که جوانمرد نباشد دین ندارد» و (لا ايمان لمن لا أمانة له‏) [نوادر راوندی ترجمه صادقی اردستانی ص ۳۹]  «کسی که امانتدار نباشد دین ندارد» و (وَ لَا دِينَ‏ لِمَنْ‏ لَا عَهْدَ لَهُ) [بحار الانوار ج ۶۹ ص ۱۹۸ ئحدیث ۲۶] «کسی که به عهد و پیمان وفا نکند دین ندارد» و امانتداری و  رعایت عهد و پیمان و جوانمردی از اخلاق پسندیده است که ارتباط تنگاتنگ با دین دارد و همینگونه اصول اخلاقی دیگر… بنا براین رعایت اخلاق جزء دین و مرتبه اعلای آن است.

فرمودی « فتاوی داعش و فتاوی ایکس و ایگرگ خوانش هایی هستند که از دین شده».

پاسخ:  ادعا این نیست که هرکس ادعای دین دارد در ادعای خود صادق بوده است چنانکه هر برداشت دینی دین نیست، داعش گروهی بسیار کم سواد و در واقع سر سپرده بیگانگان در دین خدا تحریف کرد، انصاف نیست برداشتهای  آن گروه اقلیت تروریستی را که نزد همه علمای اسلام محکوم شده است دینی بخوانیم. برداشت دینی باید بر اساس مبانی درست متقن باشد  چیز ی که مثل داعش آن را دارا نبود و در نتیجه از بین رفت و متلاشی شد.

ضمنا ادعا نداریم همه برداشتهای دینی افراد صد در صد درست هستند  آنچه مورد نزاع ما بود ارتباط اخلاق و دین بود که عرض کردم ارتباط محکم و نا گسستنی است.

در اخر فرمودی (دنبال عدل علی گشتن در زمانه ای که ارتباطی با مولا نداره امر باطلی هست).

پاسخ: برادر من، اگر عدالت خوب است  عقل میگوید باید دنبال آن رفت و اگر همه ان فراهم نشد لا اقل اندکی فراهم گردد و نفسی تازه شود یک اصطلاح حوزوی است (ما لا یدرک کله لا یترک کله) اگر همه اش را نمیتوان دست یافت باید تلاش کرد تا اندکی که ممکن است حاصل گردد.

(آب دریا را اگر نتوان کشید     هم به قدر تشنگی باید چشید)

من هم دوستت دارم ارادتمند: احمد باقریان فرح ابادی (ساروی).

 

آقا م…

سلام مجدد و عرض ارادت استاد و همشهری عزیز

در باب آنچه در صدر عرایض بود و ریپلی نکردن در پرانتز عارض شدم که شاید گمان غلطی باشه که بحمدالله من به بیراهه رفتم و طلب عفو و پوزش دارم از باب گمان بد بردن ❤️

چند نکته به نظرم اومد

۱-در بیانات حضرتعالی یک خلطی بین مفهوم “اخلاقی شدن در شرایط استثنایی ” و “موجه شدن در شرایط استثنایی  ” رخ می ده …

باید عرض کنم قتل و کشتن در هر شرایطی امر غیر اخلاقی هست، ابدا فریبنده هم نیست  ،در شرایط استثنایی و برای دفاع  هم غیر اخلاقی بودنش تعطیل نمیشه بلکه “موجه ” میشه! یک عمل موجه غیر اخلاقی، همانطور در مورد دروغ گفتن هم دروغ در شرایط استثنایی “موجه ” میشه …این موجه شدن دو فایده دارد

۱-استثنا بودن رو حفظ می کنه

۲- به قاعده ضربه نمی زنه ۰

اینکه در مقابل حمله دفاع کنیم کاملا موجه هست و امر  نکوهیده ای نیست /البته اینکه اول ما یک داستانی رو شروع کنیم بعد که در موضع ضعف قرار گرفتیم بگیم برای دفاع بوده خب خیلی داستانش متفاوته با وقتی که یه زورگویی بی دلیل این کار رو بکنه و حمله بیاره …

۱- در مورد ادعای فریبنده». البته باید به شرایط ایجاد استثنا هم توجه کرد !!من برم مثلا باورها و اعتقادات گروهی رو به سخره بگیرم و بخوام در نظامات اون جامعه خلل ایجاد کنم و بعد که کار بالا گرفت و اون ها قصد جان کردند بگم حالا بکشید (هر چند از نظر من آزادی تبلیغ باید وجود داشته باشد ) ، کمی با عقلی که دم زدید هم متفاوته

۲- در باب مصادیق که سعی نمودید رفع اثر بکنید

اینجا هست و بحث شده. اینکه چند قرن بعد حضرتعالی بیاید و بگید خب شرایط زمانه این بوده خب به ادعای بلازمان و مکان بودن ضربه می خوره …این که امروز با متنی مواجه ایم که یک امر غیر اخلاقی که در گذشته مرسوم بوده رو تصدیق می کند و دو نوع انسان آزاد و برده رو تصویر می کند و بگیم نه در شرایط اون زمان ضد اخلاق محسوب نمیشد …نشون دهنده ی این هست که می خوایم تکامل و دینامیزم جامعه رو نادیده بگیریم …چطور میشه به این آیین صلاحیت ورود به امر اخلاقی در زمانه ی حاضر داده بشه ؟

۳-فرمودید در دین جهات اخلاقی فرق بین مسلمانان و غیر مسلمان ندارد …عدالت و عادل بودن رو مثال میارید …جزیه بگیرن از یک آدم غیر مسلمون تا بتونه اونجا زندگی کنه  و نفس بکشه هم احتمالا به عدالت نزدیکه؟

ببینید استاد عزیز ..یک اصل رو بنده به شما عرض کنم

نظام اخلاق هیچ نیازی به نظام دینی برای تصدیق و تایید نداره و اما نظام دینی به شدت نیازمند تصدیق گزاره های اخلاقی هست…

بزرگوار اینکه شما یک آیه بیارید و یک حدیث و قسمتی از انطباق ها رو که نیاز ادیان هست دلیل بیاورید توجیه “تدرج ” در ادیان نیست ، به هر صورت عدالت دینی هم متدرج هست !

می گه کافر نجس هست /بعد شما می فرمایید نه چنین نیست و فرقی بین مسلمین و غیر مسلمین نیست در اخلاق …

اگر تاکید بر رعایت چند تا حسن اخلاقی هست به خاطر اینه اگه همونقدر رو هم رعایت نکنن که با وحوش و احشام فرقی نمی کنند …میشن مایه ی ننگ …اما در هر فرصت که پیش میاد تدرج نمایان میشه ..

۳_در بحث عدم صلاحیت…

می فرمایید اولا این یک ادعای محض و خلاف واقع هست ،در بین سه دلیل همینیک دلیل حتی بدون توضیح چرایی بهتر از اون رو تا هست

من نسبت بین جهان‌شمول بودن و  اختصاص نداشتن به زمان خاص رو نمی دونم چیه ..جهانشمول بودن یک قاعده یعنی برای تمام مردم جهان یک استاندارد هست ..کدام مردم ؟مردمی که در دوران حاضر زندگی می کنند

آیا جهانشمول بودن گزاره های  اخلاقی  در مورد آدم های آینده هم صدق  می کنه ؟

من عرض می کنم خیر ..آدم های آینده خودشون تصمیم می گیرن کدوم قواعد رو بپذیرند و جهانشمول بدونن ..‌.

من وقتی بخوام مثلا از برده داری در اسلام دفاع کنم می گم در زمانه ی خودش وبا استاندارد های خودش غیر اخلاقی نبوده …اما امروز و طبق استانداردهای اخلاقی کنونی کاملا امر غیر اخلاقی هست …همین ها نشون می ده که نمیشه دینی که حاوی امر غیر اخلاقی  در زمان کنونی هست رو صالح دونست …

در مورد تدرج مجددا عرض کنم که اخلاق دو بخش نظری و عملی دارد …پایه ها و قواعد در بحث نظری اخلاق و فلسفه ی اخلاق صورت بندی می‌شود

تمام مثال ها که میارید که اگر امانتدار نباشد دین ندارد باز هم دیندار رو یه درجه بالاتر می ذاره

اما امانت داری به عنوان گزاره ای اخلاقی براش فرقی نداره که طرف دین داره یا نداره …می گه آقا امانتدار باش …می گه انسان امانت دار خوبه …

مشکل اساسا از جایی هست که شما دین رو بالاتر از اخلاق می بینید و نعل وارونه می زنید و می گید دین امضا کزده …هزار سال امضا هم نکنه خللی در این قواعد رخ نمیده ..برای خودش کسب ابرو و اعتبار می کنه

در مورد داعش عرضی ندارم

در باب عدالت ..عدالت به عنوان منشا عادل بودن و  یک گزاره ی اخلاقی بسیار پسندیده هست و در هر زمانه ای برپایی عدالت جزو آرمان‌ها بوده …اما عدالت مورد نیاز امروز هیچ ارتباطی به آن چه سابق بر این بوده نداره …چه از نظر تئوریک و چه از نظر ابزاری .

تو قرآن می گه چشم در برابر چشم ..عادلانه هم می دونه ..اما نظامات کنونی برپایی عدالت یک” کور کمتر “رو مد نظر قرار میده

خیلی مخلصم و مجددا عذرخواه بابت گمان خطا و ناصواب.پ

 

پاسخ باقریان

سلام علیک

همشهری عزیز جناب آقا م…

فرمودی (در بیانات حضرتعالی یک خلطی بین مفهوم “اخلاقی شدن در شرایط استثنایی ” و “موجه شدن در شرایط استثنایی  ” رخ می ده).

پاسخ: پس اصل لزوم دفاع را گرچه با قتل و جرح همراه باشد پذیرفتی و این مقدار توافق حاصل شد ولی میفرمایی استثنا است و اصل قتل مطلقا خلاف اخلاق است. در حالی که عرض کردم که دفاع نکردن حاکی از وجود سیئات اخلاقی مثل ترس و تنبلی و سستی در انسان است، در این صورت دفاع گرچه با جرح و قتل چاره ناپذیر همراه باشد بیانگر کار اخلاقی است، غلبه بر ترس و سستی و تنبلی خود اخلاق پسندیده و مطلوب است.

در بند ۲ راجع به برده داری بحث شده، اگر ارتباطی با اخلاق داشته باشد از متغیرات است نه از ثوابت و عرض کردم قسمت مهمی از گزاره های اخلاقی متغیرات هستند مثال به راست گفتن و دروغ گفتن زدم، قانون برده داری در گذشته به عنوان مقابله به مثل امضا شده بود و با ازبین رفتن زمینه آن که دست شستن دشمن از این قانون است بقای این قانون زمینه ندارد و تغییر میکند و نا مطلوب میشود.

در بند ۳ به جزیه اشاره کردی و آن را منافی با عدالت دانستی، در حالی که (اولا) بحث مصداقی است و (ثانیا) جزیه برای اهل کتاب داخل کشور اسلامی یک مالیات سرانه به جای زکات و خمس است که برای مسلمانان قرار داده شده است، و چون در گرفتن زکات و خمس الزام وجود ندارد و به خود مسلمانان ارتباط دارد و آنان – فرضا – با توجه به اعتقاد خود ان را میپردازند برای اهل کتاب که دین اسلام را قبول ندارند قرار داده نشد و از طرفی در داخل کشور زندگی میکنند و حکومت اسلامی موظف به حفظ امنیت آنان است بنا براین اسلام جزیه را به جای مالیات مخصوص ممسلمانان قرار داده است این کجایش خلاف عدالت است؟! یعنی میفرمایید از آنان چیزی گرفته نشود و مفتکی امنیتشان تامین شود؟

امیدوارم وارد بحث مصداقی نشوی چون فعلا حکومت ما جزیه نمیگیرد و از همه مردم مالیات مستقیم و غیر مستقیم میگیرد.

فرمودی (نظام اخلاق هیچ نیازی به نظام دینی برای تصدیق و تایید نداره و اما نظام دینی به شدت نیازمند تصدیق گزاره های اخلاقی هست).

پاسخ: قسمت اول کلام شما یک ادعا است و قبلا عرض کردم دین و اخلاق پیوند نا گسستنی با هم دارند هرچند جتابعالی نپذیرید در ادامه اشاره میشود که نظام اخلاق بدون دین ضمانت اجرایی ندارد و این دین است که با بیان ثواب عمل به اخلاق پسندیده و کیفر ارتکاب اخلاق ناپسند برای متدینین قابل اجرا میشود اما غیر متدینین تنها شعار خوبی برای آنان است و هیچ ضمانت اجرایی ندارد جز موارد معدود.

فرمودی (عدالت دینی هم متدرج هست ).

پاسخ: مفهوم و حقیقت عدالت معنی ندارد تدرجی باشد، شاید مقصود شما دگرگونی موضوعات عدالت است که قابل قبول است ولی در هر حال و در هر زمان عدالت دینی و غیر دینی ندارد، چون – طبق فرمایش شما – گزاره اخلاقی است و نیز قابل فهم برای انسان است.

فرمودی (می گه کافر نجس هست /بعد شما می فرمایید نه چنین نیست و فرقی بین مسلمین و غیر مسلمین نیست در اخلاق …).

پاسخ: این یک بحث فقهی قابل تجدید نظر است و از قطغیت برخوردار نیست تا به پای دین نوشته شود و بنده در تحقیقم و برخی دیگر نتیجه گرفتیم که کافر نجاست ذاتی ندارد و نجاست او ظاهری و به خاطر رعایت نکردن طهارات و نجاسات اسلام است و اگر دستان خود را بشوید مشکل برطرف میشود.

فرمودی (آیا جهانشمول بودن گزاره های  اخلاقی  در مورد آدم های آینده هم صدق  می کنه؟ من عرض می کنم خیر).

پاسخ: قبلا اشاره کردم که گزاره های اخلاقی [ثوابت مثل عدالت و امانتداری] اگر بخواهد جهانشمول باشد باید نسبت به زمان نیز چنین باشد، عدالت و راستگویی مفید و اجتناب از دروغ زیانبار در هر زمانی مطلوب و اخلاقی است.

 

در مورد بردگی سخن فرمودی تا اینکه مرقوم فرمودی (نمیشه دینی که حاوی امر غیر اخلاقی  در زمان کنونی هست رو صالح دونست).

پاسخ: دین احکام ثابت و احکام متغیر دارد و برده داری از احکام متغیر ان و برای زمان خاص است و اشاره کردم که این زمان آن زمان نیست و صرف وجود آیه قرآن درباره آن دلیل بر ثبوت آن در این زمان نیست تا گفته شود حاوی برده داری است ووو.

سخن جنابعالی در مورد تدرج منافاتی با ادعای ما ندارد.

فرمودی (تمام مثال ها که میارید که اگر امانتدار نباشد دین ندارد باز هم دیندار رو یه درجه بالاتر می ذاره).

پاسخ: این موارد را ذکر کردم تا اهمیت اخلاق برای دین و جدا ناپذیری آن دو را تبیین نمایم حالا دین بالاتر از اخلاق هست یا نه سخنی دیگر است که در ادامه به آن پرداخته میشود.

فرمودی «شما دین رو بالاتر از اخلاق می بینید و نعل وارونه می زنید و می گید دین امضا کزده …هزار سال امضا هم نکنه خللی در این قواعد رخ نمیده».

پاسخ: دین اختراع آخوندها نیست، اختراع خداوند آفریننده است و با چهانبینی توحیدی معنی پیدا میکند که دین فراتر از اخلاق است و پیش از این توضیح دادم که اخلاق نیازمند تایید دین است چون همه مردم پایبند اخلاق نیستند و دین میآید بعد از دیندار کردن مردم برای اخلاق خوب پاداش و برای اخلاق ناپسند کیفرمقرر میکند و این ضمانت اجرایی برای اخلاق است و الا اخلاق هیچ ضمانت اجرایی ندارد و شعاری بیش نخواهد بود.

فرمودی «عدالت مورد نیاز امروز هیچ ارتباطی به آن چه سابق بر این بوده نداره»

پاسخ پیش از این تقدیم شد که عدالت قابل درک برای انسان است در هر زمانی باشد، گرچه موضوعات جدیدی بیاید و یا موضوعی تغییر کند.

فرمودی (تو قرآن می گه چشم در برابر چشم).

پاسخ: این قانون است، ولی در کنار قانون، فورا اخلاق را مطرح میکند و میفرماید (فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسان‏) [بقره: ۱۷۸] «‏و چون صاحب خون از قاتل كه برادر دينى اوست بخواهد درگذرد كارى است نيكو، پس قاتل ديه را در كمال خشنودى ادا كند» [اعراف: ۱۹۹].

قابل ذکر است که دادن دیه نیز در صورت طلب طرف مقابل و به عنوان حق او است و اگر آن را هم عفو کند دیه هم برداشته میشود.

همچنان دوستت دارم امیدوارم بتوان روزی در… شما را زیارت کنم گرچه شماره تماس شما را ندارم چون در پروفایلت منعکس نیست.

ارادتمند: احمد باقریان فرح آبادی (ساروی)