باسمه تعالی
گاهی پرسیده میشود که اگر خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله علی و یازده فرزندش علیهم السلام را به عنوان پیشوای جامعه نصب نمودند و امامت آنان ادامه امامت پیامبر (ص) شمرده میشود در این صورت انکار آن از سوی عامه (اهل سنت) آیا موجب کفر آنان نمی شود؟ و اگر آنان واقعا کافر باشند وحدت بین پیروان مذاهب بی معنا خواهد بود.
پاسخ به این پرسش در چند فراز تقدیم خوانندگان گرامی می شود:
فراز اول: قطعی بودن نصب علی و یازده امام دیگر
نزد شیعه تردیدی وجود ندارد که علی و یازده فرزندش منصوب خدا و پبامبر (ص) برای رهبری امت هستند و تعدادی از آیات قرآن مانند آیه تبلیغ و ولایت و أولی الأمر و… با توجه به روایات فریقین مثل روایت متواتر غدیر و نیز روایات دیگر – با قطع نظر از تفسیر آیات قرآن بودن – که برخی مانند حدیث منزلت و احادیث امامت و وصایت امام علی علیه السلام نیز متواتر هستند بر این ادعای شیعه دلالت دارند [ر.ک: زیور خلافت و شیعه در منابع اهل سنت هر دو تالیف احمد باقریان ساروی].
فراز دوم: نصب امام، تکلیف آور برای انتخاب مردم
معنای نصب امام از سوی خدا و پیامبر (ص) این نیست که اتمه علبهم السلام حق داشته باشند به هر نحوی گرچه با کودتا و خونریزی و ایجاد اختلاف رهبری امت را در اختیار بگیرند.
بلکه این نصب یک وظیفه و تکلیف شرعی بر مسلمانان می آورد و ائمه (ع) می توانند به میزان ظرفیت جامعه و فقدان موانع خود را معرفی نمایند، چنانکه:
از على [علیه السلام] نقل شده است كه گفت: پيامبر صلی الله علیه وآله خطاب به او فرمود: «أَنْتَ بِمَنْزِلَةِ الْكَعْبَةِ، تُؤتى وَ لاتَاْتى، فَاِنْ أَتاكَ هؤلاءِ الْقَوْمُ فَسَلَّمُوها اِلَيْكَ – يَعْنِى الْخَلافَةَ – فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَ اِنْ لَمْ تَاْتُوكَ فَلا تَاْتِهِمْ حَتّى يَاْتُوكَ». [زیور خلافت، نقل از: اسد الغايه، ج ۴، ص ۱۰۶و منابع دیگر عامه].
«ای علی، تو به مانند كعبهاى كه بايد نزد تو بيايند و تو [براى گرفتن خلافت] نزد آنان نروى، پس اگر اين مردم نزد تو آمدند و آن – خلافت – را به تو دادند از آنان بپذير و اگر نزد تو نيامدند تو [براى گرفتن خلافت] نزد آنان نرو، تا نزد تو بيايند».
در منابع امامیه نیز در نامه امیر المؤمنین علیه السلام به شیعیانش آمده است که پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: «يا بن أبي طالب لك ولاء أمتي، فإن ولوك في عافية وأجمعوا عليك بالرضا فقم بأمرهم، وإن اختلفوا عليك فدعهم وما هم فيه فإن الله سيجعل لك مخرجا» [ابن طاووس، کشف المحجة ص ۱۸۰].
«ای پسر ابوطالب، تو بر امت من ولایت داری، پس اگر در حال عافیت تو را والی قرار دادند و با رضایت خود با تو اجماع کردند، برای امر (حکومت بر) آنان قیام کن، و اگر بر تو اختلاف کردند آنان را با آنچه در آن است رها کن، به راستی خدا به زودی راه رهایی را برای تو خواهد گشود».
اين حديث نيز مىتواند از ادلّه اثبات خلافت و امامت على علیه السلام باشد، زيرا بيانگر اين نكته است كه بر مردم واجب است على علیه السلام را براى رهبری و پیشوایی برگزينند، اگرچه بر على علیه السلام واجب نيست براى گرفتن خلافت به سوی آنان برود.
بنا براین بیعت مردم با علی علیه السلام یک تکلیف بود و در صورت عدم بیعت عصیان کردند و با وجود و حضور یکی از اهل بیت بیعت با غیر آنان معصیت و بیعت شونده نیز غاصب شمرده میشود (ر.ک: خطبه شقشقیه و…) و مشروعیت ندارد جز به میزانی که مردم در حرج قرار نگیرند که این نیز به حکم عقل است.
فراز سوم: صدق کفر در صورت عناد
اما اینکه اهل سنت کافرند یا نه؟ از جهت لغوی کافرند، چنانکه بسیاری از شیعیان در بسیاری از امور مخصوصا در اعمال ممکن است از جهت لغوی کافر [عملی] باشند، ولی از جهت اعتقادی و شرعی هم در مورد اهل سنت و هم در مورد اهل کتاب باید در واژه کفر مطالعه کرد.
بسیاری از فقیهان معتقدند در معنای کفر فقط انکار کافی نیست، بلکه در صورتی کفر صدق می کند که منکر بداند که انکارش به انکار خدا و پیامبر (ص) بر میگردد و با این حال از روی عناد انکار کند؛ یعنی کفر شرعی در صورتی صدق میکند که منکر عنادا انکار کند و ان در حالی است که علم داشته باشد که آنان منصوب خدا و پیامبر (ص) برای پیشوایی امت هستند، و بداند انکار آن به انکار رسالت پیامبر بر می گردد و در این صورت بر انکار منکر کفر صدق میکند چون این نوع انکار ار روی عناد و دشمنی است.
ولی چون احادیث ولایت و امامت اهل بیت نزد عامه همراه با توجیهاتی نزد آنان است انکار رهبری منصوب از سوی آنان به انکار خدا و پیامبر (ص) بر نمی گردد ، لذا کافر شرعی شمرده نمی شوند.
اری اگر مدعی سنی بودن ناصبی باشد یعنی دشمن اهل بیت بوده و با انان بغض و کینه داشته باشد مانند متوکل عباسی، در این صورت کافر شرعی است، ولی ناصبی در زمان ما وجود ندارد و همه اهل سنت در این زمان امامان شیعه را به عنوان اهل بیت قبول داشته و طبق آیه قرآن دوستی آنان را واجب می دانند.
مورد دیگر را می توان گفت ناصبی هستند و در زمان ما نیز یافت میشوند و آنان کسانی هستند که شیعه را کافر و قتل آنان را واجب می دانند، مانند داعش، که در این صورت مصداق (الناصبین لهم الحرب) بوده و کافر شرعی شمرده می شوند.
اشکال:
در این زمان که عصر آگاهی و گسترش اطلاعات است، انکار امامت اهل بیت به انکار خدا و رسول بر می گردد و از روی عناد است، چنانکه آیت الله خوئی (ره) درباره اهل سنت می گفت در ذنیا مسلمان و در آخرت کافر هستند.
پاسخ:
من از سخن آیت الله خوئی (رحمه الله) خبر ندارم، و در صورت صحت نسبت، چون بحث علمی است و به استدلال نیاز دارد بی دلیل قابل قبول نیست، و گرچه نزد شیعه انکار امامت اهل بیت به انکار خدا و رسول بر میگردد ولی این تنها برای شما به عنوان شیعه حجت شرعی می آورد. اما نزد اهل سنت چنین نیست و اگر در مورد افرادی باشد مخفی است و خدا میداند و خدا هم رحمان و رحیم و ارحم الراحمین و غفور و رئوف است و نگاه به قلب و اعتقاد طرف میکند که اگر انکار او از روی عناد نباشد در قیامت هم حکم کافر را ندارد، افزون بر اینکه ما در دنیا نمی توانیم در باره رفتار خدا با مردم در آخرت نظر بدهیم جز با استناد به سخنان ثققلین [کتاب خدا و اهل بیت]، بله اگر در مورد کسانی در واقع و بر اساس اعتقاد خود آنان نیز انکار امامت اهل بیت به انکار رسالت محمد (ص) بر گردد و عنادا انکار کنند در واقع کافر هستند و در قیامت نیز در پیشگاه خدا حکم کافر را خواهد داشت.
اما ما شیعیان در دنیا نمی توانیم از دلهای آنان آگاه باشیم، از اینرو بر ما لازم است طبق ظاهر ادعای آنان رفتار کنیم و ظاهر ادعای آنان این است که انکار امامت ائمه علیهم السلام از روی عناد نیست، یبعنی به انکار خدا و پیامبر بر نمی گردد، لذا مسلمان شمرده می شوند و کافر نیستند.
فراز چهارم: وحدت بین مسلمانان
با توجه به آنچه بیان شد وحدت پیروان مذاهب مسلمان مشکلی ایجاد نمی کند، بلکه بسیار مطلوب است، و معنای این وحدت این نیست که مذاهب به یک مذهب تبدیل شده و همه آنان شیعه و یا همه آنان سنی بشوند، بلکه مقصود تقریب بین پیروان آنان و دوری از اختنلاف ضمن حفط اعتقادات و عمل طبق معتقدات هر مذهب است.
البته مطلوب اصلی در پیشگاه خدا وحدت مذهب و پیروی همه مسلمانان از مذهب حق است که ما معتقدیم آن مذهب شیعه دوازده امامی است، ولی این مطلوب در این زمان عملا تحقق پذیر نیست، از اینرو ناچار راه تقریب بین مذاهب را باید طی کرد تا اختلافات عقیده ای و عملی موجب اختلاف دلها نشده و به درگیری فیزیکی نینجامد.
نتیجه گیر و جمع بندی
امامت علی و یازده امام معصوم علیهم السلام الهی بوده و آنان از سوی خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله برای رهبری امت مسلمان برگزیده شدند، ولی معنای این سخن این نیست که امام معصوم بتواند به هر نحوی حکومت را در اختیار بکیرد، بلکه این نصب الهی برای مردم تکلیف شرعی می آورد تا با وجود یکی از آنان تنها با او بیعت نموده و با دیگران بیعت نکنند و در صورت حضور یکی از انان بیعت مردم با غیر آنان شرعا جایز نیست و بیعت شونده غاصب شمرده میشود.
اما در مورد اهل سنت در زمان ما حقیبقت این است که ما از دلهای آنان آگاه نیستیم، از اینرو در دنیا موظفیم به ظاهر ادعای آنان عمل نماییم و – با توجه به توجیهاتی که در مثل حدیث متواتر غدیر دارند – ظاهر ادعای آنان این است که علی و یازده فرزند او منصوب خدا و پیامبر (ص) نیستند و انکار امامت آنان از سوی اهل سنت به انکار رسالت بر نمی گردد، از اینرو از روی عناد آن را انکار نمی کنند و مسلمان شمرده می شوند.
آری اگر کسانی – با ادعای مسلمان بودن – علی و دیگر ائمه علیهم السلام را به عنوان اهل بیت نیز قبول نداشته و با آنان بغض داشته باشند از نواصب شمرده شده و کافر خواهد بود، ولی در زمان ما چنین افکاری نیز در میان اهل سنت مشاهده نمی شود، و می توان گفت همه آنان ائمه اهل بیت را به عنوان ذوی القربی اعتقاد داشته و دوست داشتن آنان را برز خود واجب می دانند، از اینرو ظاهرا در این زمان ناصبی وجود ندارد، جز کسانی که شیعه را کافر و قتل آنان را واجب می دانند که در این صورت ناصبی بوده و کافر شرعی شمرده می شوند.
و اما موضوع وحدت و تقریب بین پیروان مذاهب امری مطلوب بوده و همه ما – ضمن حفظ اعتقادات خود و پایبندی عملی به آنها – باید آن را رعایت نموده و از دامن زدن به اختلافات پرهیز نماییم.