امام صادق (ع) استاد پیشوایان اهل سنت

شناسنامه امام صادق (ع)

  1. ذهبى نوشته است: جعفر بن محمد بن على بن الشّهيد [الحسين] بن امير المومنين ابو الحسن على بن ابى طالبامام صادق، شيخ بنى هاشم، ابو عبداللّه قرشى، هاشمى، علوى، نبوى، مدنى، يكى از اعلام، مادر او امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن ابوبكر تيمى و مادر او اسماء دختر عبد الرحمان بن ابوبكر بود… .(سير اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۵)
  2. ابن حجر در باره امام جعفر صادق علیه السلام نوشته است: او خليفه و وصىّ او [باقر علیه السلام] شد و مردم به اندازهاى از او علوم نقل كردند كه كاروانها به سوى او حركت مىكرد و آوازه او در همه شهرها پيچيد، ائمه بزرگ [پيشوايان فقهى مذاهب اهل سنّت] مانند يحيى بن سعيد، ابن جريج، مالك، سفيانين، ابو حنيفه، شعبه و ايوب سجستانى از او روايت كردهاند… .(الصواعق المحرقه، ص ۲۰۱)
  3. ابن صباغ نوشته است: جعفر صادق علیه السلام از ميان برادران خود جانشين پدر و وصىّ او
    و قائم به امامت پس از او در فضيلت بر جماعتى بروز كرد، ياد او در خاطرهها از همه بيشتر
    و ارزش او فزونتر بود، مردم به اندازهاى از او علوم نقل كردند كه كاروانها به سوى او به راه افتاد و آوازه و نام او در همه شهرها پيچيد، مردم به آن اندازه حديث كه از او نقل كردند از هيچيك از اهل بيت او حديث نقل نكردند و جماعتى از اعيان امّت از او روايت كردهاند؛
    مانند يحيى بن سعيد، ابن جريح، مالك بن انس، ثورى، ابوعُيَيْنه، ابوحنيفه، شعبه، ابوايّوب سجستانى و جز آنان. (الفصول المهمه، ص ۲۰۸(.
  4. ابن جوزى و سبط بن جوزى با سندى از عمرو بن مقدام نقل كردهاند كه گفت: من هرگاه به جعفر بن محمّد نگاه مىكردم علم پيدا مىكردم كه او از نسل پيامبران است. (صفة الصفوه، مجلد ۱، ج ۲، ص ۹۸؛ تذكرة الخواص، چاپ تهران، ص ۳۴۲(.

حافظ جمال الدين سخن ياد شده در باره امام صادق علیه السلام را از عمرو بن ابى مقدام نقل كرده است، چنانكه از عبد الرحمان بن ابو حاتم نقل كرده است كه گفت: من از پدرم شنيدم مىگفت: جعفر بن محمد ثقه است و از مانند او پرسيده نمىشود؛)تهذيب الكمال، فى اسماء الرجال، ج ۵، ص ۷۸(.[يعنى در ثقه بودن او ترديدى وجود ندارد]. ذهبى سخن  ياد شده را از ابو حاتم نقل كرده است. (تاريخ الاسلام، ج ۹، ص ۸۹(

  1. ابن خلكان در باره امام صادق علیه السلام نوشته است: او از بزرگان اهل بيت و لقب او صادق است، اين لقب به خاطر صداقت و درستى سخنان او است. )وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۳۲۷.
  2. ابن طولون نوشته است: او از بزرگان اهل بيت بود، او صادق خوانده شد، به سبب صداقتش در سخنش. فضيلت او مشهورتر از آن است كه ذكر شود. (الائمة الاثناعشر، ص ۸۵(
  3. عسقلانى نوشته است: ابن حبان او را در ثقات ذكر كرده و گفته است: او در فقه، علم و فضيلت از سادات اهل بيت بود. (تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۳۸۶، ش ۱۱۱۷(

علم امام صادق(ع)

اگرچه در ضمن روايات پيشين در باره علم امام صادق علیه السلام نكاتى نقل شد؛ ليكن در اينجا مستقلا نيز در باره آن اخبارى نقل مى‏شود:

  1. با سندى از صالح بن ابى الاسود نقل شده است كه گفت: من از جعفر بن محمد[علیه السلام] شنيدم كه مىگفت: «پيش از اينكه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد، زيرا پس از من هيچكس به مانند من براى شما حديث نخواهد گفت».«سَلُونى قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونى، فَاِنَّهُ لا يُحَدِّثُكُم أَحَدٌ بَعدى بِمِثْلِ حَديثى». ذهبى، (سير اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۷؛ تاريخ الاسلام، ج ۹، ص ۸۹ و ۹۰؛ حافظ جمال الدين مزى، تهذيب الكمال، ج ۵، ص ۷۹(
  2. از عمرو بن ثابت نقل شده است كه گفت: من جعفر بن محمد[علیه السلام] را در كنار جمره عظمى (ستون بزرگ سنگى كه حاجيان پس از قربانى آن را به عنوان برائت از شيطان سنگ مىزنند) ديدم ايستاده و مىگفت: «سَلُونى سَلُونى»(تهذيب الكمال، ج ۵، ص ۷۸ ۷۹)؛ يعنى: «از من بپرسيد از من بپرسيد».
  3. از حسن بن زياد نقل شده است كه گفت: من از ابوحنيفه شنيدم در حالى كه
    از او پرسيدند: «از كسانى كه تو آنان را ديدهاى چه كسى فقيهتر بود؟»، گفت: من كسى را فقيهتر از جعفر بن محمد نديدهام، آنگاه كه منصور [عباسى] او را به حيره [از شهرهاى عراق] آورد، نزد من فرستاد و گفت: اى ابو حنيفه! مردم با جعفر بن محمد فريفته شدهاند،
    مسائل دشوارى را براى او آماده كن، من چهل مسئله براى او آماده كردم؛ سپس نزد ابو جعفر [منصور عباسى] رفتم، جعفر در سوى راست او نشسته بود، آنگاه كه آن دو را ديدم از
    جعفر هيبتى به من دست داد كه از ابو جعفر [منصور] آن هيبت به من دست نمىداد،
    سلام كردم، به من اجازه نشستن داده شد، من نشستم؛ سپس [منصور] به جعفر رو كرد
    و گفت: «اى ابو عبداللّه او را مىشناسى؟»، گفت: «آرى، او ابو حنيفه است»؛ سپس
    [منصور به من] گفت: «اى ابو حنيفه مسائل خود را به ابو عبداللّه عرضه كن»، من شروع
    كردم به پرسيدن از او و او مىگفت: «در اين مسئله شما چنين و چنان مىگوييد، اهل
    مدينه چنين و چنان مىگويند، ما چنين و چنان مىگوييم»، گاهى در رأى خود تابع رأى ما
    بود و گاهى تابع اهل مدينه بود و گاهى با همه ما مخالف بود، تا اينكه چهل مسئله را
    به او عرضه كردم، در هيچ مسئلهاى بينى او به خاك ماليده نشد؛ سپس ابو حنيفه گفت:
    «
    آيا اين روايت به ما نرسيده است كه «داناترين مردم، داناترين آنان به اختلاف مردم
    است»؟.(ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۷ – ۲۵۸؛ تاريخ الاسلام، ج ۹، ص ۸۹؛ حافظ جمال الدين مزى، تهذيب الكمال، ج ۵، ص ۷۹؛ محمد ابوزهره، ابو حنيفه حياته و عصره آراؤه و فقهه، ص ۶۵(
  4. ابن خلكان در باره امام صادق علیه السلام نوشته است: فضيلتهاى او مشهورتر از آن است كه ذكر شود، او سخنى در علم شيمى، زجر و فأل دارد. شاگرد او ابو موسى جابر بن حيان صوفى طرسوسى كتابى را به نگارش در آورده است كه هزار برگ دارد و متضمن رسالههاى جعفر صادق است كه پانصد رساله بود.)وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۳۲۷؛ ابن طولون، الائمة الاثناعشر، ص ۸۵(

توضیح: «زجر»، يعنى فال گويى با پرندگان. دهخدا، لغتنامه، ج ۸، ص ۱۲۷۳۴، «فأل»، يعنى: پيش بينى، پيش گويى و غيب گويى. )فرهنگ فارسى معين، ج ۲، ص ۲۴۷۶(

  1. تشاجم در كتاب «المصايد والمطارد» نقل كرده است كه جعفر ياد شده از ابو حنيفه پرسيد «چه مىگويى در باره شخص مُحرم كه دندان رباعى آهويى را بشكند؟»، ابو حنيفه گفت: «اى پسر پيامبر من حكم آن را نمىدانم»، جعفر گفت: «أنتَ تَتَداهى و لا تَعلمُ اَنَّ الظَّبْىَ لايَكُونُ لَهُ رُباعِيَّةٌ، وَ هُوَ ثنِىٌّ ابدا». )ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج ۱، صفحه ۳۲۸؛ ابن طولون، الائمّة الاثناعشر، ص ۸۶(

«تو خود را زيرك مىنمايانى، در حالى كه نمىدانى آهو دندان رباعى ندارد؟ او هميشه دندان پيشين دارد».

  1. ذهبى نوشته است: من مىگويم مناقب جعفر[علیه السلام] فراوان است و او به خاطر فضل، علم و شرافتش صلاحيت خلافت را داشته است. (تاريخ الاسلام، ج ۹، ص ۹۳(

امام صادق(ع)، استاد پيشوايان اهل سنّت

كلاس درس امام صادق علیه السلام آنچنان گسترده بود كه جويندگان دانش از راه‏هاى دور و نزديك عزم سفر كرده و به مدينه مى‏رفتند، تا از درياى دانش و حكمت امام علیه السلام جرئه‏اى بر گيرند.

ابو حنيفه پيشواى فقهى مذهب حنفيه و مالك بن انس پيشواى مذهب مالكيه، دو تن از دانشمندان اهل سنّت بودند كه افتخار شاگردى در مكتب امام صادق علیه السلام را پيدا نموده و از او تأثير پذيرفته بودند. در شرح زندگى ابو حنيفه نوشتهاند: «از شيوخى كه براى ابو حنيفه از ميان اهل بيت ياد كردهاند امام جعفر بن محمّد[علیه السلام] معروف به صادق است، به سبب صداقت و فضل اوو امام صادق[علیه السلام] فقيه عظيم و محدّث صدوق بود».(مصطفى شكعه، الائمّة الاربعه، ج ۱، ص ۵۶(

و در شرح زندگى مالك بن انس نوشتهاند: «از شيوخى كه مالك دانش را از آنان فرا گرفته و در سلوك خود از آنان تأثير پذيرفت امام جعفر بن محمّد بن على بن حسين[علیه السلام] است، او به جعفر صادق معروف است و در رأس اهل بيت در مدينه بودشخصيت امام جعفر صادق از ناحيه علم، فضل، تقوا، تسامح و گذشت به گونهاى بود كه هر مسلمانى را از هر مذهبى به احترام به او و تجليل از او وا مىداشت».(الائمّة الاربعه، ج ۲، ص ۲۸(

مالك به بسيارى از آنچه در جعفر وجود داشت تأثير پذيرفتاز ميان ائمّه اهل سنّت
تنها ابوحنيفه و مالك نبودند كه از فيض دانش امام جعفر بهره بردند، سفيان ثورى،
سفيان ابن عُيَينه، شُعبة بن حجاج و جز آنان از او كسب دانش كرده و با او در ارتباط
بودند. (الائمّة الاربعة، ج ۲، ص ۲۹(

و از آنجا كه احمد حنبل از شاگردان ابو يوسف و ابو يوسف از شاگردان ابو حنيفه و ابو حنيفه از شاگردان امام صادق علیه السلام بوده است،.ك: مصطفى شكعه، الائمّة الاربعة، ج ۴، ص ۲۱( از اين رو پيشواى حنابله نيز با دو واسطه از شاگردان مكتب امام صادق علیه السلام شمرده مىشود.

چنانكه امام شافعى پيشواى مذهب شافعيه از شاگردان مالك بن انس ر.ك: مصطفى شكعه، الائمّة الاربعه، ج ۳، ص ۱۱( و مالك از شاگردان امام صادق علیه السلام بوده و از او تأثير كامل پذيرفته بود، از اينرو پيشواى مذهب شافعيه نيز با واسطه از شاگردان امام صادق علیه السلام است.

 بر اين اساس، پيشوايان مذاهب چهارگانه اهل سنّت يا شاگرد بدون واسطه و يا شاگرد با واسطه امام صادق علیه السلام بوده و از او تأثير پذيرفتهاند.

مصطفى شكعه نوشته است: مالك كه در مقدارى از وقت، مصاحب و همراه امام جعفر[علیه السلام] بود و از او دانش گرفته بود، از او اينگونه تصوير كرده است: «من جعفر بن محمّد را مىديدم كه بسيار شوخ طبع و متبسّم بود، آنگاه كه در حضور او از پيامبر… نام برده مىشد چهره او به سبزى و زردى گرايش پيدا مىكرد. من زمانى را با او در رفت و آمد بودم، او را نمىديدم جز بر سه خصلت: يا در حال نماز بود، يا روزه داشت، يا قرآن تلاوت مىكرد. من او را هرگز نمىديدم كه از پيامبر صلی الله علیه وآله حديثى بگويد جز با حالت طهارت. در آنچه قابل اهميت نبود سخن نمىگفت و از علما و عابدان و زاهدانى بود كه از خدا ترس داشتند. (الائمّة الاربعه، ج ۲، ص ۲۸؛ قاضى عيّاض، الشفا بتعريف خقوق المصطفى…، ج ۲، ص ۳۶)

عسقلانى نيز وجود سه خصلت در امام صادق علیه السلام و با طهارت بودن او در هنگام نقل حديث پيامبر صلی الله علیه وآله را از مالك نقل كرده است. )تهذيب التهذيب، ج ۱ ص ۳۸۶، ش ۱۱۱۷(  (قسمتی از کتاب «شیعه در منابع اهل سنت)