سفیران امام مهدی (ع) گواهانی بر تولد او

بسم الله الرحمن الرحیم

در باره تولد صاحب الزمان حضرت مهدی علیه السلام شواهد نقلی فراوان وجود دارد و در این زمینه کتابهایی تالیف کرده اند.

از میان ادله دلالت کننده بر تولد مهدی علیه السلام به عنوان فرزند امام حسن عسکری علیه السلام می‌توان وجود چهار سفیر و وکیل خاص و ارتباط آنان با وی را نیز گواه گرفت، و چون در باره این سفیران اختلاف اندکی وجود دارد و بعضی از محققان در وثاقت برخی از انان تردید نموده اند، پیش از نتیجه گیری و جمع بندی، در باره وثاقت این چهار سفیر مطالبی تقدیم می‌شود.

سفیر اول: عثمان بن سعید

در باره ابوعمرو عثمان بن سعید عمری گفته‌اند: جلیل القدر و ثقه و وکیل او [امام زمان] علیه السلام (رجال الطوسی ص۴۰۱)، از اصحاب ابوجعفر محمد بن علی ثانی علیه السلام و از خادمان او در سن یازده سالگی بود… او ثقه جلیل القدر و وکیل ابو محمد [امام حسن عسکری] علیه السلام(رجال العلامة الحلی ص ۱۲۶)، جلیل القدر ثقه از اصحاب هادی و عسکری علیهماالسلام و وکیل او علیه السلام(تفرشی، نقد الرجال ج ۳ ص ۱۹۳)، جلیل القدر ثقه و وکیل او علیه السلام. (حسین حلی، زبدة الاقوال و حلاصة الرجال ص ۲۳۵ و حر عاملی، الرجال ص ۱۶۷).

چنین شخصیتی که پیش از وکالت از امام عصر علیه السلام، مورد اعتماد سه امام و وکیل مورد اعتماد دو امام بوده، اگر کسی در صداقت و ایمان او تردید کند، تردیدی در عدم صداقت و نردید کننده نیست.

سفیر دوم: محمد بن عثمان

محمد بن عثمان بن سعید، در باره او گفته‌اند: او و پدرش ابو عمرو دو وکیل از جانب صاحب الزمان علیه السلام بودند، آن دو منزلت جلیل نزد طائفه [امامیه] دارند(رجال الطوسی ص ۴۴۷، تفرشی، نقد ارجال ج ۴ ص ۲۶۲، قهپانی، مجمع الرجال ج ۵ ص ۲۵۸، حر عاملی، الرجال ص ۲۲۷، شوشتری، صاموس الرجال ج ۷ ص ۱۲۵، رجال العلامة الحلی ص ۱۴۹). محمد برای خود قبری کند و ان را با ساج فرش کرد، از او پرسیدند این چیست؟ گفت: اسیاب است، بعدا از او پرسیدند؟ گفت: من مامور شدم کارم را جمع کنم، پس از دو ماه وفات کرد(رجال العلامة الحلی ص ۱۴۹)، شیخ طوسی گفت: در عدالت او اختلاف وجود ندارد و در امانتداری او شکی وجود ندارد. (رجال الحاقانی ص ۱۷۵).

سفیر سوم: حسین بن روح

ابن ابی طی (وفات:۶۳۰ ه ق) در باره حسین بن روح گفته است: «بزرگ امامیه و کسی که یکی از ابواب [نواب واسطه] با صاحب الزمان منتظر بود، شیخ صالح ابو القاسم حسین بن روح بن بحر قینی، ذهبی در تاریخش گفت: ابو القاسم قینی یا قیسی… گفت: او شیخ صالح و یکی از ابواب صاحب الامر بود که ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری به نیابت او تصریح کرد و او را نخستین کسی معرفی کرد که نزد او می‌روند، در آن هنگام که شیعه به طبقات چند تقسیم شده بودند… آنگاه که ابوجعفر وفات کرد، نیابت به ابوالقاسم رسید و او در بغداد در خانه نشسته بود و شیعه در اطراف او گرد آمده بودند که ذکاء خادم بیرون آمد در حالی که با او عکّازه [عصایی که پایه آهنی دارد] و نردبان و حقه [ماده شتر چهار ساله] بود و گفت: مولای ما گفت: آنگاه که ابوالقاسم مرا دفن کرد و نشست اینها را به او تحویل بده».[الحاوی فی رجال الشیعة الامامیة، تصحیح: رسول جعفریان، ۱۳۷۹ ه ش ص ۷۳].

صدوق نوشته است: جعفر بن محمّد بن متّيل گويد: در حال احتضار ابو جعفر محمّد بن عثمان عمرى رضى الله عنه بالاى سرش نشسته بودم و از او سؤال می‌كردم و با وى سخن مى‌گفتم و حسين بن روح پائين پايش نشسته بود آنگاه به من التفات كرد و گفت: به من دستور داده‌اند كه به ابو القاسم حسين بن روح وصيّت كنم. گويد: من از بالاى سر او برخاستم و دست ابو القاسم را گرفتم و در مكان خود نشانيدم و خود به پائين پاى وى آمدم.[اکمال الدین و تمام النعمه (فارسی) مترجم: منصور پهلوان، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری، دار الحدیث، قم، ۱۳۸۰ ش،  ج ۲ ص ۲۷۱].

شيخ طوسى و شيخ ابو العباس نجاشى و خود صدوق رحمة الله عليهم اجمعين روايت كرده‌اند كه پدر صدوق به خدمت نايب خاصّ حضرت ولى عصر (عج) كه در بغداد بود نامه اى نوشت و در نامه تقاضا كرده بود كه از حضرت امام زمان استدعا كند كه دعائى بكند تا مگر خداوند فرزندى باو عنايت فرمايد .

و نيز هنگامى كه خودش به بغداد آمد و به خدمت شيخ ابو القاسم روحى و نوبختى كه سفيران حضرت بودند رسيد شفاها تقاضا كرد كه خواسته اش را به عرض برسانند و نيز از محمّد بن على الاسود تقاضا كرد كه به نوبختى يادآورى نمايد كه عرض حاجت را فراموش نكند و خوشبختانه پاسخ همهء تقاضاها مثبت بود و با عبارات مختلف به اولاد صالح بشارت مي‌َدادند در بعضى از جوابها فرمودند: كه تو را از همسر قبلى فرزندى نخواهد شد ولى در آيندهء نزديكى مالك كنيزى از اهل ديلم مي‌َشوى كه دو فرزند فقيه از او تو را روزى خواهد شد (انك لا ترزق من هذه و ستملك جارية ديلميّة ترزق منها ولدين فقيهين) و در بعض ديگر است: ما در بارهء تقاضاى تو دعا كرديم و به همين زودى دو پسر نيكو تو را روزى خواهد شد. (قد دعونا لك بذلك و سترزق ولدين ذكرين خيّرين) و در بعضى ديگر است كه براى او فرزند مباركى متولد خواهد شد كه خداوند بدين وسيله به او نفع خواهد رسانيد و پس از او نيز فرزندان ديگر متولد خواهند شد (انّه سيولد له ولد مبارك ينفعه الله به و بعده اولاد . . .) و به اين كيفيت شيخ بزرگوار پدر صدوق (رضي الله عنه) به آرزوى ديرين خود نائل آمد و خداوند فرزندانى به او عنايت فرمود، اوّلين فرزندش از همان كنيزى بود كه امام عليه السّلام به او وعده داده بود به نام محمد بن على صدوق (ره) و شايد انتخاب نام محمد براى اوّلين فرزندش اشاره اى باشد به همين موهبت و اينكه او به بركت دعاى امام عصر (عج) متولد شده است و تاريخ تولد سال ۳۰۵ بود كه سال وفات سمرى نايب خاصّ امام و اوّلين سال سفارت حسين بن روح رضوان الله عليهم اجمعين بود و بنا به گفتهء بعضى سال ۳۰۶ بوده است.[الخصال (فارسی) صدوق، محمد بن علی بن بابویه، تصحیح و ترجمه: سید احمد فهری زنجانی، انتشارات علمیه اسلامیه ج ص ۳۱].

محمد بن عثمان بن سعید پیش از فوت خود به نیابت حسین بن روح تصریح کرد. [ابن ابی علی، الحاوی في رجال الشیعة ص ۷۳].

او نزد دوست و دشمن داناترین مردم بود و از مخالفان تقیه می کرد. او در نزد بزرگان مملکت و شخص المقتدر بالله خلیفه عباسی، دارای جایگاهی بزرگ بود، اهل سنت نیز او را بزرگ می‌داشتند. وی از روی تقیه و ترس در خانه “ابن یسار” وزیر خلیفه حاضر می‌شد.

حسين بن روح، به تصريح موافقان و مخالفان، از مهم‌ترين و عاقل‌ترين افراد دوره خويش بود و در ميان مردم و حتّى دربار خلافت، عزّت و احترام ويژه داشت. (تاريخ الإسلام : ج ۲۵ ص ۱۹۱ ).

رفتار حسين بن روح به ويژه در ارتباط با باورهاى عمومى اهل سنّت، بسيار محتاطانه بود. او دربان خويش را به سبب لعن كردن معاويه، از كار بركنار نمود (الغيبة ، طوسى: ص ۳۸۵ ح ۳۴۸) و با اهل سنّت به آرامى و تساهل برخورد مى‌كرد.(همان: ص ۳۸۴ ح ۳۴۷) اين شيوه، سبب شد كه او اقتدار و وجاهت لازم براى راهبرىِ نظام شيعى را در ميان حكومت و اهل سنّت به دست آورد.

حسين بن روح را مفتىِ شيعيان معرفى كرده‌اند (سير أعلام النبلاء : ج ۱۵ ص ۲۲۲ – ۲۲۴). او از فقهاء و عالمان و محققان نام اور شیعی است که در عصر خود از شهرت و اعتبار و اقتدار دینی و اجتماعی و سیاسی مهمی برخوردار بوده است، حتی برخی گفته اند که از نظر دینی و مذهبی در شیعه کسی همتای او نیست (تأسیس الشیعه، ۴۱۲) به روایت شیخ طوسی موافقان و مخالفان او را از شمار عالمترین مردمان دانسته اند (الغیبه، ۲۳۶)… محدثان بسیاری از او روایت کرده اند که شمار آنان به بیست و دو تن میرسند و نامشان در تهذیب الاحکام و الغیبه شیخ طوسی و اکمال الدین صدوق آمده است. به گفته نجاشی: علی بن موسی بن بابویه قمی در بغداد حسین را دیدار می کرد و از وی استفاده می نمود (رجال، نجاسی، ۲۶۱)، حسین کتابی به نام التأدیب داشته که ان را به گروهی از عالمان و فقیهان قم نگاشته و گفته شده است که تمامی مطالب آن صحیح و مقبول بوده است (الذریعه ۲، ۲۱)… پس از وفات عمری، حسین به دار النیتبه در بغداد آمد و رسما جلوس کرد و بزرگان شیعه گرد او نشستند، طبق وصیت عمری صندوقچه ای که حاوی خواتیم امامان بود و کلید آن را و نیز عصایی را به وسیله خادم عمری تحویل حسین دادند. با اینکه موقعیت نیابت حسین کاملا تثبیت شده بود، در عین حال اورده اند که تا ۳۰۷ ق محمد بن فضل موصلی که از شیعیان به نام بود، نیابت او را انکار میکرد، ولی در همان سال او نامه ای به حسین نوشت که حاوی مطالب ویژه و سرّی بود و پس از انکه پاسخ مناسب و ایمان آور دریافت کرد به نیابت او گردن نهاد (الغیبه، ۱۹۲) حسین از آغاز انتصاب تا ۳۱۱ ق با حرمت در بغداد زندگی کرد… و کسی در آن روزگار مزاحم کار حسین و روابط او با شیعیان نمی‌شد. (بجنوردی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج ۶ ص ۳۳۰ – ۳۳۱).

شیخ طوسی نفل کرده است:

خبر داد مرا حُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ از ابْنِ نُوحٍ از أَبِي نَصْرٍ هِبَةِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ گفت: حَدیث کرد مرا دائیم أَبُو إِبْرَاهِيمَ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ نَّوْبَخْتِيُّ گفت: پدرم أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ وَ عَمویم أَبُو جَعْفَرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ وَ جَمَاعَتی از خادان ما يَعْنِي بَنِي نَوْبَخْتَ‏ گفته اند: أَبَو جَعْفَرٍ عَمْرِي آنگاه که حَالش سخت شد جَمَاعَتی از وجُوهِ شِيعَه از جمله: أَبُو عَلِيِّ بْنُ هَمَّام وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّد كَاتِبُ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بَاقَطَانِيُ‏ وَ أَبُو سَهْلٍ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِي نوْبَخْتِيُّ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ وَجْنَاء وَ جز آنان از وُجُوه و بزرگان نزد او گرد آمدندِ و بر أَبِو جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وارد شدند و به او گفتند: اگر چیزی حادث شود در جای تو چه کسی خواهد بود؟ در پایخ به انان گفت: این أَبُو الْقَاسِمِ حسَيْنُ بْنُ رَوْحِ بْنِ أَبِي بَحْرٍ نَوْبَخْتِي قَائِمُ مَقَام من وَ سَفِير در میان شما ‏ و بَيْن صَاحِبِ الْأَمْرِ علیه السلام و وَكِيلُ او وَ ثِّقَه امِينُ خواهد بود، پس در کارهایتان بو او رجوع و به او اعتماد کنید. (طوسی، الغیبه: ۳۷۱).

وَ بِا همین اسْنَاد از هِبَةِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ ابْنِ بِنْتِ أُمِّ كُلْثُومٍ بِنْتِ أَبِي جَعْفَرٍ عَمْرِيِّ گفت: حدیث کرد مرا أُمُّ كُلْثُوم بِنْتُ أَبِي جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ گفت:‏ أَبُو الْقَاسِمِ حُسَيْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَكِيل أَبِو جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ در سالهای فراوان و ناظر أَمْلَاكِ او… وَ از خصصین او بود…

راوی گفت: در هر ماه سی دینار به او به عنوان هزینه زندگیش می پرداخت و این غیر از چیزهای بود که از سوی وزیران وُ رئیسان شِّيعَه مانند آلِ فُرَاتِ وَ جز انان به دست او می‌رسید و این به خاطر جایگاه و عظمت او نزد آنان بود، او نزد شیعه جایگاه بزرگی پیدا کرد…

این حالت در طول حیات پدرم زمینه را برای او آماده کرد تا اینکه وصیت با نصّ بر آن به او انتقال پیدا کرد و در کار او اختلاف نشد وَ هیچ کس در آن شک نکرد جز کسانی که پیش از آن به کار پدرم جهل داشتند، در حالی که من هیچ شیعه را نمی‌شناسم که در او شک کرده باشد، وَ من این را از تعدادی از بَنِي نَوْبَخْتَ رَحِمَهُمُ اللَّهُ مِانند أَبِي الْحَسَنِ بْنِ كِبْرِيَاءَ وَ جز او شنیدم.‏ (طوسی، الغیبه: ۳۷۱).

سفیر چهارم: علی بن محمد سمُری

علی بن محمد سمُری کسی است که حسین بن روح هنگام وفات خود به او وصیت کرد(رجال العلامة الحلی ص ۲۷۳، برقی، کتاب الرجال ص ۳۲۳، علامه حلی، ارایب خلاصة الاقوال ص ۳۸۸)، او بعد از ابوالقاسم حسین بن روح، وکیل شده بود. (تفرشی، نقد الرجال ج ۳ ص ۲۹۶).

بنابراین، سفیران چهارگانه در سه مورد قطعا خودخوانده نبودند و در همه موارد از جمله مورد اول انسانهای مورد اعتماد شیعه و علمای آنان و از شواهد محکم بر وکالت و سفرت آنان و ارتباط آنان با امام زمان علیه السلام وجود داشت و این خود از دلایل محکم بر تولد حضرت مهدی علیه السلام می باشد.

 

منابع تحقیق

اعرجی کاظمی، محسن بن حسن، عدة الرجال، مؤسسة الهدایة لإحیاء التراث، اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ ه ق.

شبستری، عبد الحسین، سبل الرشاد إلی أصحاب الجواد (ع)، المکتبة التاریخیة المختصة، قم، ۱۴۲۱ ه ق.

طبری، محمد بن جرر بن رستم (قرن پنجم)، دلائل الامامة، نحقیق: مؤسسظ الوفاء، مرکز الطباعة والنشر في مؤسسةي الوفاء، قم، ۱۴۱۳ ه ق.

طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، نحقیق: قیومی اصفحانی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۳۷۲ ش.

طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، تصحیح: ترابی عباد و ناصح علی احمد، دار المعارف الاسلامیه، قم، ۱۴۱۱ ه ق.

مظاهری، حسین، الثقات الأخیار من رواة الأخبار، مؤسسة الزهراء، قم، ۱۴۲۸ ه ق..