عدم حضور حسن و حسین علیهما السلام در جنگ فارس

شبهاتی در یک کلیپ صوتی درباره حضور  دو امام حسن و حسین علیهما السلام مطرح شده است که ابتدا شبهه و سپس پاسخ ان تقدیم میشود:

تاریخ طبری (فارسی) ج ۵ ص ۲۱۱۶: سخن از غزاى طبرستان بوسيلهء سعيد بن عاص

حنش بن مالك گويد : سعيد بن عاص به سال سىام از كوفه به منظور غزا آهنگ خراسان كرد حذيفة بن يمان و كسانى از ياران پيمبر خدا صلى الله عليه و سلم با وى بودند. حسن و حسين و عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمرو عمرو بن عاص و عبد الله بن زبير نيز با وى بودند . عبد الله بن عامر نيز به آهنگ خراسان از بصره در آمد و از سعيد پيشى گرفت و در ابر شهر منزل كرد .

خبر منزل كردن وى در ابر شهر به سعيد رسيد و او نيز در قومس منزل كرد كه به صلح بود و حذيفه از پس نهاوند با مردم آنجا صلح كرده بود . سپس از آنجا به گرگان رفت كه بر دويست هزار با وى صلح كردند . آنگاه به طميسه رفت كه شهرى بود بر ساحل دريا و به تمام جزو طبرستان بود و مجاور گرگان بود و مردم آنجا با وى به جنگ آمدند و چنان شد كه نماز خوف كرد و به حذيفه گفت: «پيمبر خدا صلى الله عليه و سلم چگونه نماز خوف كرد؟» حذيفه به او خبر داد و سعيد در حالى كه جماعت به حال جنگ بود آنجا نماز خوف كرد.

پاسخ:

اولا: حسن و حسین در زمان ابوبکر خردسال بودند و در زمان عمر هیچ روایت موثقی از نقش آنان به عنوان همگاری با دستگاه خلافت وجود ندارد جز هنگام ضربت خوردن عمر و تعیین شورای شش نفره که امام حسن ع به عنوان شاهد حضور داشت و این در حالی بود که علی ع یکی از اعضای شورای تعیین خلیفه از میان خود بود.

ثانیا: علی علیه السلام حسن و حسین را به عنوان دو پسر پیامبر صلی الله علیه وآله در سه جنگ زمان خود به میدان نبرد نمی‌فرستاد، جز ندرتا.

علی ع در جنگ صفین مشاهده کرد حسن خود را به میدان نبرد کشانده، فرمود «أملکوا عنی هذا الغلام لا یهدَّنی، فإنّی أنفس بهذین – یعنی الحسن والحسین – علی الموت» (نهج البلاغه خطبه ۲۰۷).

«این جوان را نگاه دارید تا پشت مرا نشکند، که دریغم اید مرگ این دو (حسن و حسین) را دریابد».

چنین شخصی چگونه فابل باور است حسن و حسین را به نبردی بفرستد که خود نیز  حضور ندارد؟!

ثالثا» روایت طبری در این باره سند ندارد و در کتابهای رجالی اهل سنت شخصی به عنوان حشن بن مالک یا حسن بن مالک نیامده است.

رابعا: علی (ع) چون حکومت ابوبکر و عمر را مشروع نمیدانست، از اینرو در هیچ جنگی از جمله در جنگ با فارس خود و فرزندانش شرکت نکردند، چه رسد به حسن و حسین که دو پسر پیامبر شمرده میشدند و هیچ روایت صحیحی در باره حضورشان در جنگ با ایران وجود ندارد.

خامسا: حسن و حسین اگر در جنگی شرکت می‌کردند هیچگاه فرماندهی غیر معصوم آن هم سعید بن عاص را نمی‌پذیرفتند، بلکه یکی از آن دو خود فرماندهی را در دست می‌گرفت، در حالی که در این خبر دروغ شرکت آن دو با فرماندهی سعید بن عاص آمده است.

سادسا: بلاذری، فتوح البلدان ص ۳۰۳ مراجعه کردم و در آن مطلبی در باره تایید حضور امامین حسن و حسین در جنگ با فارس یافت نشد نه در صفحه ۳۰۳ جلد دوم و نه در شماره ۳۰۳ جلد اول. گوینده نیز عبارتی را نقل نکرده و فقط ادعا کرده بود که بلاذری حضور امام حسن و امام حسین در جنگ با ایران را تایید میکند.!.

آری، علی علیه السلام گاهی به خاطر مصالح اسلام و در انجا که سخنش اثر داشته است مشورت می‌داد، ولی در مورد اصل جنگ فارس چون تصمیم جدی عمر و گروهی از صحابه بود سخن علی علیه السلام بی تاثیر بود، جز در موارد جزئی که اظهار نظر کرده و تاثیر داشته است که به عنوان نمونه سخن و رفتار خضرت با اسیران ایران را در ادامه توجه نمایید:

در مورد اسیر گرفتن از فارس و اوردن آنان به مدينه گفته‌اند: عمر تصمیم گرفته بود تا زنان آنان را بفروشد، و مردان انان را به بردگی عرب در بیاورد، و نیز تصمیم گرفته بود تا در هنگام طواف خانه خدا افراد معلول و ضعيف و پیر را بر دوش آنان بیفکند، در این هنگام أمير المؤمنين عليه السلام فرمود: ان النبي صلَّى اللَّه عليه وآله فرمود: «أكرموا كريم قوم وان خالفوكم» [محترمان قوم را احترام کنید گرچه با شما مخالفت کرده باشند] و این مردم فارس حکیمان و محترمان هستند، و تسلیم ما شده‌اند و به اسلام تمایل پیدا کردند، من حق خود و حق بنی هاشم را به خاطر خدا گذشت نموده و آنان را آزاد کردم، مهاجران و انصار نیز گفتند: ای برادر پیامبر، ما نیز حق خود را به تو بخشیدیم، علی علیه السلام گفت: خدایا تو شاهد باش که اینان حق خود را به من بخشیدند و من قبول کرده و انان را آزاد کردم، عمر گفت: علي بن أبي طالب در این موضوع پیشی گرفت و و تصمیم من در مورد اعاجم. را نقض کرد. [نوری، مستدرک الوسائل ۸: ۳۹۵].

و – با توجه به خود داری او و فرزندانش از شرکت در جنگ – این مقدار مشورت دادن دلیل بر امضای آن جنگ و مشروعیت آن نمی‌شود و بر فرض رضایت قلبی او از قدرت و گسترش اسلام، از چگونگی جنگیدن اعلام رضایت  و با تایید نکرده بود.