لزوم وحدت بین فرق اسلامی (پاسخ به یک شبهه)

بسم الله الرحمن الرحیم

به مناسبت فرا رسیدن هفته وحدت و میلاد با سعادت پیامبر  گرامی اسلام این نوشته به خوانندگان گرامی تقدیم می گردد.

یک شبهه در بعضی از فضاهای مجازی در باره وحدت و تقریب بین مذاهب منتشر شده است که نخست اصل شبهه و سپس پاسخ آن به خوانندگان گرامی تقدیم می شود:

مدعیان وحدت شیعه و سنی می گویند برای رسیدن به وحدت از اختلافات صحبت نکنید! آیا این کار عملا امکان پذیر است؟ بین شیعه و سنی در توحید اختلاف هست در نبوت اختلاف هست در معاد اختلاف هست در تمام ابواب فقهی اختلاف هست.

مثلا ما وقتی درباره توحید و عدم جسمانیت و اوصاف الهی صحبت می کنیم عملا نظر اهل سنت را در توحید رد می کنیم پس طبق سخن شما درباره توحید نباید صحبت کنیم یا وقتی درباره پیامبر و عصمت او صحبت می کنیم یعنی عملا با نظر اهل سنت مخالفت کرده ایم یا وقتی به بچه هایمان نمازخواندن صحیح را آموزش می دهیم یعنی نماز خواندن اهل سنت را صحیح نمی‌دانیم و طبق نظر شما از نماز هم نباید صحبت کنیم ملاحظه می فرمایید که از اختلافات صحبت نکردن به تعطیلی تمام صحبت های دینی و در نهایت به تعطیلی دین می انجامد.

پاسخ باقریان:

کسی که برای پاسخ به این شبهه چند ساعت وقت گذاشته است به اندازه ای به شیعه بودن و اعتقادات شیعه پایبند است که کتاب «زیور خلافت» یا «امامت و افضلیت علی (ع) در منابع اهل سنت» را تالیف کرده که ویرایش دوم آن در دو جلد در بوستان کتاب قم در حال انتشار است و کتاب «شیعه در منابع اهل سنت» را برای اثبات حقانیت مذهب شیعه تالیف کرده است، ولی با این حال نه تنها در صف منادیان وحدت شیعه و سنی، بلکه در صف منادیان وحدت ادیان توحیدی قرار دارد، این را گفتم تا نزد خوانندگانی که مرا نمی شناسند به سست اعتقادی و یا کم اطلاعی از معارف شیعه و دیگر مذاهب اسلامی متهم نشوم و اکنون پاسخم به شبهه را تقدیم می کنم:

(اولا) آنچه در باره موارد اختلاف شیعه و سنی اشاره شد تا اندازه ای درست است، ولی مقصود از وحدت یکی شدن واقعی نیست، یعنی اینگونه نیست که ما اعتقادات یکدیگر را هم بپذیریم، بلکه مقصود این است که همزیستی مسالمت آمیز داشته و از لعن و توهین به مقدسات یکدیگر و نیز از توهین به یدیگر خودداری نموده و از درگیری لفظی و یا فیزیکی خودداری کرده و با اخلاق حسنه در کنار همدیگر زندگی خوب و آرامی داشته باشیم.

گرچه نهاد تاسیس شده برای این وحدت را عنوان «تقریب بین مذاهب اسلامی» گذاشته اند، ولی در واقع بین مذاهب نیز تقریبی انجام نمی گیرد، بلکه تقریب بین طرفداران مذاهب است که تا در کنار هم زندگی مسالمت امیز بدون نگرانی و اضطراب و درگیری داشته باشند.

مخفی نماند که بهترین و مستحکمترین وحدت از بین رفتن همه اختلافات مذهبی بین فرقه های اسلامی است، ولی در زمان کنونی این خواسته عملا واقع شدنی نیست، از اینرو ناچار باید به وحدت در میان طرفداران مذاهب پرداخت تا دلهای آنان به یکدیگر نزدیک گردد.

(ثانیا) چنین وحدتی لازم و ضروری و چاره ناپذیر است و این لزوم و ضرورت را کسی که در مثل شهر قم که تقریبا همه شیعه هستند احساس نمی کند، بلکه در شهرهایی که آمیخته ای از شیعه و سنی است مانند گنبد، آزادشهر و نقده و در برخی از روستاهای استان گلستان کاملا احساس می شود. در این مناطق شیعه و سنی در بسیاری از محلات و نیز در بازارها همسایه هم هستند، به طوری که اگر وحدت و تقریب به معنای مورد نظر را نداشته باشند و هر روز صبح که دو همسایه که از خانه بیرون می آیند و یا دو مغازه داری که درب مغازه خود را می گشایند به جای سلام و احوالپرسی بیایند مقدسات همدیگر را لعن نموده و با بغض وکینه همدیگر را نگاه کنند نه تنها آسایشی وجود پیدا نمی کند بلکه افزون بر از بین رفتن امنیت روانی، امنیت ظاهری آن جامعه نیز در خطر قرار می گیرد و برای مسئولان شهر بلکه برای نظام کشور دردسرساز می شود، چنانکه در اوایل انقلاب در مثل دو شهر گنبد و نقده چنین مشکل جدی پدید آمده بود که خوشبختانه اکنون از بین رفته و مردم این شهرها با وجود اختلاف مذهبی – شیعه و سنی – با صفا و صمیمیت در کنار هم زندگی می کنند و مراسم مذهبی خود را با آرامش خاطر برپا می کنند، بلکه مهمتر اینکه اهل سنت این مناطق در بعضی از مراسم شیعیان مانند عزاداری و سینه زنی برای امام حسین علیه السلام شرکت می کنند و گاهی خود برپا کننده این نوع مراسم می شوند.

(ثالثا) آنچه در شبهه آمده دقیقا وهابیون نیز برای ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی و تکفیر شیعیان بیان نموده و به علمای سنی حامی وحدت مانند شیخ شلتوت می تازند که چرا از وحدت و تقریب بین سنی و شیعه سخن می گویید؟!

بنا براین مواظب باشیم سخنی نگوییم که موافق دشمنان کینه توز شیعه باشد.

(رابعا) ما نمی توانیم از ائمه خود جلوتر گام برداریم و آنان با اهل سنت زمان خود در ارتباط بودند و با اخلاق حسنه برخورد می کردند و از لعن بر افراد مورد اعتقادشان خودداری کرده و بعضی از علمای اهل سنت مانند مالک بن انس و ابوحنیفه دو امام فقهی اهل سنت و نیز بعضی از راویان مانند سکونی از شاگردان ائمه علیهم السلام بودند و اگر ائمه ما اخلاق را رعایت نکرده و با آنان با بغض و کینه برخورد می کردند هیچ گاه نمی توانسند با این افرا د رابطه داشته باشند، از اینرو می بینیم که «سکونی» سنی مذهب یکی از راویان موثق نزد رجالیپون شیعه می شود و مالک بن انس امام فقهی مذهب مالکیه در رکاب امام صادق علیه السلام به حج خانه خدا می رود.

(خامسا) ائمه علیهم السلام به ابزار وحدت فرمان دادند:

عن هشام الكندي قال : سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول : إياكم أن تعملوا عملا نعير به ، فإن ولد السوء يعير والده بعمله ، كونوا لمن انقطعتم إليه زينا، ولا تكونوا عليه شينا، صلوا في عشائرهم ، وعودوا مرضاهم، واشهدوا جنائزهم، ولا يسبقونكم إلى شئ من الخير فأنتم أولى به منهم، والله ما عبد الله بشئ أحب إليه من الخباء، قلت: وما الخباء؟ قال التقية .[الوسائل، ج ۱۱، ص ۴۷۱، باب ۲۶^ ح ۱].

هشام کندی می گوید: من از امام صادق علیه السلام شنیدم فرمود: «بپرهیزید از اینکه کاری انجام بدهید که ما به سبب آن عیب گرفته شویم، زیرا فرزند بد با کردارش سبب بدنامی پدرش می شود، بنا براین با کسانی که با آنان قطع رابطه کرده اید زینت باشید و آن گونه نباشید که از ما به زشتی یاد کنند، با جماعتهای آنان نماز بخوانید و از بیمارانشان عیادت کنید و در تشییع جنازه های آنان حضور پیدا کنید و در هیچ کار خوبی از شما پیشی نگیرند، که شما در ان کار خوب به آنان سزاوارترید، به خدا سوگند که خداوند به هیچ چیزی محبوبتر از حبأ عبادات نشد» راوی پرسید: خبأ چیست؟ فرمود «تقیه».

مقصود از تقیه در حدیث، تقیه مداراتی است که لازم است برای حفظ وحدت رعایت شود.

(سادسا): دعوت از اهل کتاب به وحدت بر پایه مشترکات

خداوند در قرآن نه تنها مسلمانان را به خودداری از تفرقه و دوری از اختلاف و وحدت فرمان داده است، بلکه از اهل کتاب نیز دعوت کرده است تا با مسلمانان بر پایه مشترکات وحدت داشته باشند و در این باره به پیامبر (ص) فرمود:

(قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه‏) [آل عمران: ۶۴].

«بگو اى اهل كتاب بيائيد به سوى كلمه‏اى كه تمسك به آن بر ما و شما لازم است و آن اين است كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگيريم و يكديگر را به جاى خداى خود به ربوبيت نگيريم‏».

و این در حالی است که اهل کتاب پیامبر اسلام(ص) و قرآن کریم را قبول ندارند، ولی مشترکاتی دارند و که خداوند برای حفظ امنیت جامعه مخصوصا امنیت روانی آنان را به وحدت در دائره مشترکات دعوت کرده است.

در حدیث صحیح از ابن أبي يعفور از  أبو عبد الله امام صادق عليه السلام نقل شده است که به شیعیان خود فرمود: «كونوا دعاة الناس بغير ألسنتكم ليروا منكم الورع ، والاجتهاد والصلاة والخير فإن ذلك داعية». [محمد تقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج ۱۲، ص ۲۶].

«مردم را با جز زبانتان دعوت کنید، تا اینکه از شما پرهیزگاری، تلاش و جدیت در راه خدا، نماز و کار پسندیده را ببینند، این روش مردم را [به سوی خدا] فرا میخواند».

(سابعا): نهی علی علیه السلام از لعن و دشنام.

عبد الله بن شريك، قال: خرج [ حجر ابن] عدي وعمرو بن الحمق يظهران البراءة واللعن من أهل الشام، فأرسل إليهما علي عليه السلام: «ان كفا عما يبلغني عنكما» فأتياه فقالا: يا أمير المؤمنين، السنا محقين؟ قال: «بلى» قالا: أو ليسوا مبطلين؟ قال: «بلى»، قالا: فلم منعتنا عن شمتهم؟ قال: «كرهت لكم ان تكونوا لعانين شتامين يشهدون ويتبرؤون، ولكن لو وصفتم مساوئ اعمالهم، فقلتم: من سيرتهم كذا وكذا، ومن عملهم كذا وكذا، كان أصوب في القول: وأبلغ في العذر [نوری، مستدرک الوسائل ۱۲: ۲۰۶ حدیث [۱۴۱۵۹]۳؛ میرجهانی، مصباح البلاغه (مستدرک نهج البلاغه ۲: ۲۷۸ حدیث ۲۹۴/ ۷۴؛ بحار الانوار۲۲: ۳۹۹ از نصر بن مزاحم در وقعة صفین: ۱۰۲، هاشمی خوئی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه: ۳۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه۳: ۱۸۱ و ۱۱: ۳۱ و نهج البلاغه (صبحی الصالح) خطبه ۲۰۶، صقجه ۲۲۲].

فقط در نهج البلاغه به جای «لعانین شتامین» آمده «سبابین».

ترجمه: حجر بن عدی و عمرو بن حمق [در جنگ صفین] اهل شام را لعن و از آنان اظهار برائت می کردند، علی علیه السلام نزد آن دو فرستاد و فرمود «از آنچه از شما به من خبر رسیده است خودداری نمایید»، آن دو نزد حضرت آمدند و گفتند: ای امیر المؤمنین، مگر ما برحق نیستیم؟  فرمود «آری»، گفتند» آیا آنان بر باطل نیستند؟ فرمود «آری»، آن دو گفتند: پس چرا ما را از دشنام دادن به آنان باز میداری؟ حضرت در پاسخ فرمود: «من نمی خواهم شما لعنت کننگان دشنام دهندگان باشید، ولی اگر اعمال نادرست آنان را بیان نمایید و بگویید سیره آنان چنین و عمل آنان چنان است درستتر در سخن گفتن و در عذر اوردن رساتر است».

ملاحظه نمودید که علی علیه السلام در این حدیث از لعن و دشنام به سپاه معاویه که در حال جنگ علیه حضرت بودند نهی نموده است، چه رسد به اهل سنتی که با شیعه در حال جنگ نیستند.

ما نیز در مورد اهل سنت می توانیم اعتقادات آنان در توحید و امور دیگر را بیان نماییم و با ادله و برهان بطلان آنها را ثابت کنیم و اگر آمادگی داشتند و مایل بودند با انان بحث و مناظره کنیم، ولی نباید اظهار لعن و دشنام کنیم.

به عبارت دیگر: وحدت خواهان نمی گویند اصلا از اختلافات سخن نگویید، بلکه می گویند (اولا) لازم است در میان خودمان به بیان درست حقایق بپردازیم، ولی بدون اینکه انان و مقدسات آنان را مورد لعن و دشنام قرار بدهیم. و (ثانیا) اگر یک یا تعدادی از آنان مایل به گفتگو در باره موارد اختلافی به صورت معقول و اخلاقی و برادرانه بودند در این صورت این گفتگو پسندیده است، ولی اگر تمایل نداشتند دعوت از آنان برای گفتگو ضرورت و فایده ای ندارد و چه بسا موجب ایجاد تفرقه و کینه توزی بشود از اینرو باید خودداری بشود و در این صورت طبق احادیث ائمه علیهم السلام باید تلاش کنیم تا با اخلاق و رفتار خودمان آنان را به حق فرا بخوانیم.

پاسخ به یک اشکال

برخی گفته اند: اگر ما آنان را برادر خود می دانیم به عنوان یک برادر باید انان را به بهشت ببریم و راضی نشویم به دوزخ بروند.

پاسخ: بهشت و جهنم بردن در دست خدا قرار دارد و ما تکوینا توانایی بهشت بردن کسی را نداریم، بلکه فقط می توانیم در صورت آمادگی طرف مقابل او را هدایت و ارشاد کنیم و راه حق را نشان بدهیم، چنانکه در مورد بسیاری از برادران شیعه که از جهت عمل کوتاهیهای فراوان دارند – در صورت مایل نبودن آنان – مامور نیستیم که آنان را به بهشت ببریم، بلکه فقط به میزان توانایی خودمان و به اندازه ای که طرف مقابل پذیرا باشد وظیفه تبلیغ و ارشاد را داریم.

چنانکه خداوند به پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود (فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِساب‏) [الرعد: ۴۰] « وظيفه تو فقط تبليغ است، و حساب كردن با ماست‏».

میلاد پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و امام صادق علیه السلام مبارک باشد.