علم غیب امام معصوم

یک فایلی از کانال بازنگری جناب آقای ترکاشوند در باره علم غیب امامان به دستم رسید ان را نقد کرده و ابتدا اصل مقاله او را و سپس پاسخم را تقدیم می کنم.

نوشته کانال بازنگری

علم غیب امام معصوم

باسمه تعالی

《امامانِ بی‌خبر از پشت پرده‌های زندگی خود، چگونه می‌توانستند پرده‌های قرن‌ها بعد را کنار زده باشند؟》

✍️ا…  ت…

بخش مهمی از سیاستِ ایران‌فداییِ متولیان نظام که رفاه و آرامش مردم و امکانات کشور را فدای تحقق آرزوهای منطقه‌ای و جهانی خود می‌کنند، ریشه در روایات آخرالزمانی و عصر ظهوری دارد؛ همان روایاتی که از قول امامان در باره تحولات آیندۀ! خاورمیانه صادر شده و به صورت ریز و جزء به جزء حکایت افراد و وقایعی مربوط به آینده‌های دور (قرن‌ها یا هزاره‌ها بعد!) را شرح داده و پیش‌بینی کرده و از اقوامِ درگیر و آرایش نیروها و جنگ‌ها و ظفرمندی‌های مسلمین و شیعیان و تعداد تلفات طرفین و کلی چیزهای خرد و کلان دیگر تا محو یهود و… گفته است.

امروزه توان برخی از متولیان فکری نظام صرف آشنایی با همین روایات ساختگی و سپس برنامه‌ریزی برای پیاده‌سازی آن‌ها شده و می‌شود. تا همین‌جا بخش مهمی از جغرافیای ظهور و آخرالزمانی را منطبق بر آن روایات پیاده کرده‌اند و با جدیت پیگیر تکمیل آن پازل و وارد کردن ضربات نهایی‌اند

چرا ساختگی؟

چون اگر امامان از چنین توانی برخوردار بودند حال و روزشان آن نبود که همه می‌دانیم.

انتساب قدرت غیب‌گویی به آنان در حالی است که آن‌ها از کوچکترین امر پنهان و غیبی در زندگی خود نیز بی‌اطلاع بودند چه رسد روستایی آنورتر یا احوال مردمی در هزاره‌های آینده.

امام جعفر صادق با جدیت به خدای یکتا سوگند خورد که هیچ اطلاعی از غیب ندارد و افزود خدا امواتم را نیامرزد خدا مرا مرگ دهد اگر چنین ادعایی داشته باشم. او برای این‌که مخاطب خود را خیلی ملموس و خودمانی قانع بر آن ناتوانی کند دست به دامان اتفاقی که برای خودش پیش آمده بود شد و آن را به عنوان شاهد مثال برای غیب ندانی‌اش ذکر کرد و چنین گفت: من با فلانی زمین شراکتی‌مان را بین هم تقسیم کردیم؛ آن قسمت که به او رسید حاصلخیز از آب درآمد ولی آن قسمتی که نصیب من شد بی‌حاصل شد خب اگر من خبر از غیب داشتم آن قسمت مرغوب را مالِ خود می‌کردم

فوالله الذی لا اله الا هو ما أعلم الغيب ولا آجرنی الله فی أمواتی ولا بارك لی فی احيائي ان كنت قلت له… ولقد قاسمت مع عبدالله بن الحسن حائطا بینی و بینه فأصابه السهل و الشرب و اصابنی الجبل، فلو كنت أعلم الغيب لاصابنی السهل و الشرب و أصابه الجبل (اختیار معرفة الرجال معروف به رجال کشی ج ۱ ص ۲۹۲ یا ج ۲ ص ۵۷۹)

امامی که اینطور صاف و پوست‌کنده اعتراف به غیب ندانستن می‌کند (و سراسر زندگی واقعی‌اش هم گواه آن است) چطور به یکباره عالم غیب می‌شود و از سیر تا پیازِ وقایعی که مثلا قرار است چند سده یا چند هزاره بعد روی دهد را دونه به دونه با ذکر جزئیات و کلیات شرح دهد تا طراحان مقدمات عصر ظهور بر آن اساس نقشه‌کشی کنند؟

امام صادق در این جریان، نگران زمین حاصلخیز از دست رفته‌اش بود چنان‌که اجدادش عبدالمطلب نیز نگران شترهایش بود و مسئولیتی در قبال تخریب شدن خانه خدا از سوی مهاجمان برای خود تعریف نکرد ولی طراحان …

قرآن به پیغمبر و به ویژه در ردّ آگاهی نسبت به آینده و آخرالزمان می‌گوید بگو:

《اگر غیب می‌دانستم قطعاً خیر بیشتری می‌اندوختم و هرگز به من آسیبی نمی‌رسید》 (ولو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسّنی السوء -قرآن، سوره اعراف آیه ۱۸۸-)

اما آخرالزمانی‌ها دست‌بردار نیستند و کلام قرآن نیز نمی‌تواند عطش و ماجراجویی آنان را فرو خواباند.

پاسخ به شبهه علم غیب امامامان معصوم علیهم السلام

(این پاسخ شامگاه جمعه پنجم اسفند ۱۴۰۱ در یک گروه تلگرامی و در ساعتی که او در گروه فعال بود به مشاهده نویسنده رسید ولی تاگنون [شنبه ششم اسفند] از خود دفاعی نکرد) ناچار حهت اطلاع دوستان آن را به کانال معارف و تعدادی از گروههای دیگر ارسال میکنم:

سلام علیک

جناب اقای…

من به نکته سیاسی شما و اشاره شما به اخبار در این باره کاری ندارم، چون ان اخبار از جهت سند و دلالت جای تحقیق دارد و فعلا کاری به ان ندارم، انچه مرا وادار کرد تا نوشته شما را به نقد بگیرم انکار علم غیب ائمه علیهم السلام در عباراتتان است و در این باره نکاتی تقدیم میشود:

(اولا) راوی از امام صادق علیه لسلام عبد الرحمن بن کثیر است و نجاشی درباره او نوشته است: «کان ضعیفا… کان یضع الحدیث» [رجال النجاشی: ۲۳۵].

و علامه حلی درباره او نوشته است: «لیس بشیء کان ضعیفا، غمز علیه أصحابنا و قالوا إنه کان یضع الحدیث» [رجال العلامة الحلی: ۲۳۹].

فعل «کان» انگاه که بر سر فعل دیگر [مثل «یضع»] در آید بر استمرار دلالت دارد، یعنی این راوی همواره حدیث وضع میکرد.

و ثانیا: در مورد آیه ۱۸۸ سوره اعراف و روایت امام صادق علیه السلام، لازم بود آیات دیگر قرآن و روایات دیگر را هم در کنارش بگذاری تا نتیجه گیری مطلوب حاصل گردد:

خداوند در باره حضرت یعقوب علیه السلام فرمود: (َ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏) [یوسف:۶۸]. «و همانا او هر آينه داراى علم است براى تعليم ما او را ولى بيشتر مردم نميدانند».

و در دو آیه از قول یعقوب علیه السلام فرمود: ( َأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏) [یوسف:۸۶ و ۹۶] «ميدانم از جانب خدا آنچه را كه شما نمي‌َدانيد».

در باره عیسی علیه السلام فرمود: (وَ رَسُولاً إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ… وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ) [آل عمران:۴۹].

«و فرستاده‏اى باشد بر طائفه بنى اسرائيل كه به تحقيق من آورده‏ام براى شما آيت و نشانه‏اى از جانب پروردگار شما… و خبر مى‏دهم بآنچه مى‏خوريد و آنچه ذخيره مى‏كنيد در خانه‏هاى خودتان…».

علی علیه السلام در نهج البلاغه فرمود:

«… وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّهِ )ص(».(نهج البلاغه (صبحی الصالح) خطبه ۱۷۵ ص ۲۵۰).

«و به خدا سوگند اگر بخواهید هر یک از شما مردم را خبر بدهم از مکان آمدن و مکان رفتنش و همه امور مربوط به او هر آینه انجام میدهم، ولی ترس دارم که شما در مورد مورد من به پیامبر خدا (ص) کافر گردید».

و اما آیه ۱۸۸ سوره اعراف بر نفی علم ذاتی پیامبر (ص) به غیب دلالت دارد، از اینرو منافات ندارد که با اذن خدا دانای به غیب باشد، چنانکه عیسی و یعقوب علیهما السلام طبق ایه قرآن چنین بودند. افزون بر اینکه اعطای علم غیب از سئی خدا به آنان در جهت استفاده شخصیشان نبود و در این جهت ماذون هم نبودند و در آیه شریفه در مورد استفاده شخصی علم غیب پیامبر (ص) نفی شد (لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر).

البته معنای علم غیب با اذن خدا برای غیر خدا این نیست که مانند خدا علم مطلق داشته و یا بتوانند برای همه امور از آن استفاده نمایند، بلکه اندازه علم اعطایی خدا به غیر خود نیز متناسب با درجات عصمت متفاوت و تنها برای بیان امور مربئط به دین و اداره امور مسلمانان در صورت نیاز محدود است و استفاده شخصی اگر جهت عمومی نداشته باشد جایز نیست.

بنابراین تنها با مشاهده یک روایت ضعیف – و با وجود ادله دیگر نقلی قرآن و روایات بر وجود علم غیب برای غیر خدا با اذن و مصلحت خدا – نمیتوانید وجود علم غیب در امامان معصوم علیهم السلام را زیر سؤال ببرید و بگویید « اگر امامان از چنین توانی برخوردار بودند حال و روزشان آن نبود که همه می‌دانیم»!!!!.

از قیاست خنده امد خلق را…